دراسه
[دِ سَ] (ع مص) دراست سبق گفتن || درس کتاب کردن (از منتهی الارب) خواندن کتاب را و به حفظ آن مبادرت کردن (از اقرب الموارد ||) علم خواندن (المصادر زوزنی) علم آموختن (دهار) خواندن علم (ترجمان القرآن جرجانی) : أن تقولوا انما 6)؛ تا نگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما / انزل الکتاب علی طائفتین من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلین (قرآن 156 فرستاده شد و هرچند از خواندن و مطالعهء آنان غافل بودیم || کهنه و مندرس کردن جامه را (از اقرب الموارد) درس و رجوع به درس شود || آرمیدن با جاریه (از منتهی الارب).