درآمیخته
[دَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)آمیخته مخلوط مختلط ممزوج شَمیط مشموط (از منتهی الارب): عَبیثه؛ جو و گندم درآمیخته (منتهی الارب) - درآمیخته رای؛ مشوش سرگشته رای: مُرغاد؛ مرد درآمیخته رای که وجه آن را درنیابد (منتهی الارب) - درآمیخته شدن؛ مخلوط شدن ممزوج شدن التخاط هَوَش (منتهی الارب) - درآمیخته گردیدن؛ مخلوط شدن تَقافص (از منتهی الارب).