دخل
[دَ خَ] (ع اِ) دَخل تهمت || مفسده || فساد عقل و فساد جسم || مکر و فریب و بیوفایی || عیب حسب || بیماریی است|| درخت درهم پیچیده (منتهی الارب) درختان انبوه || قومی که منسوب کنند خود را بسوی کسانی که نیستند از آنها یقال: هم فی بنی فلان دخل؛ ای منتسبون معهم و لیسوا منهم (منتهی الارب) گروهی که خود را به طایفه ای نسبت کنند و از ایشان نباشند دخیل.