دخل
[دَ] (ع مص) دخول درآمدن در چیزی مقابل خرج (غیاث) مقابل خروج درآمدن (غیاث): کمین؛ دخل در امور به نوعی که مفهوم نگردد (منتهی الارب ||) اعتراض کردن در کار و عمل کسی (از غیاث) - دفع دخل مقدر؛ جواب از سؤال مقدر پیش گیری از اعتراضی و ایرادی ممکن || فاسد شدن عقل و جسم کسی (منتهی الارب) دَخَل (منتهی الارب) تباهی.