دثار
[دِ] (ع اِ) جامهء بر تن و آن بالای شعار باشد از جامه ها (منتهی الارب) جامهء بر تن (ناظم الاطباء) جامه که بتن ملصق نباشد مانند چادر و جبه و عبا و آن بر روی شعار قرار گیرد از جامه ها (از ناظم الاطباء) مقابل شعار جامه که بر بالای جامهء دیگر پوشند و آن جامهء زیرین را شعار گویند (آنندراج) جامهء بیرونی آنچه بر زبر پوشند جامه که بر بالای جامه پوشند جامهء بر تن فوق شعار جامهء زبرپوش روپوش زبرپوش جامهء روی مقابل جامهء زیرین هر جامه که به بدن ملصق نباشد و آنرا بر جامهء دیگر پوشند مثل چادر و رضائی (غیاث) جامهء روی پوش ج، دُثُر (مهذب الاسماء) : هم با شعاع باشد هم با شرار باشد زینش شعار( 1) باشد زانش دثار باشد منوچهری علی بود مردم که او خفت آن شب بجای نبی بر فراش و دثارشناصرخسرو شعار و دثارم ز دینست و علم همین بد شعار و دثار علیناصرخسرو گه بر تن گروهی درد دثار عمر گاهی ز خون قومی سازد شعار تیغ مسعودسعد ملک افتخار کردی و امروز ملک را جز جاه و دولت تو شعار و دثار نیست مسعودسعد شعار و دثار من متناسب باشد (کلیله و دمنه) هر که طاعت را شعار و دثار خویش کند از ثمرات دنیا و عقبی بهره ور گردد (کلیله و دمنه) و بر شعار و دثار اخلاف آثار ثنای اسلاف هویدا نگشتی (تاریخ بیهق ص 9) خوش دمست او و گلویش بس فراخ با شعار نو دثار شاخ شاخمولوی چون نباشد طفل را دانش دثار گریه و خنده ش ندارد اعتبارمولوی عالی منزلت ممالک مدار متعالی منقبت معالی دثار (حبیب السیر چ کتابخانهء خیام ج 3 ص 1 ||) در اصطلاح تصوف جامه ای که بالای شعار می پوشند مانند جبه و فرجی و غیره این عمل را در مرتبت کمال عبودیت و بعد از آنکه حقوق شرعی را انجام داده و بمرتبت کمال رسیده باشند و طریقت و شریعت را ملزم بدارند انجام دهند (فرهنگ فارسی معین ||) آنچه خفته بر خود پیچد (از اقرب الموارد ||) عامه مقابل خاصه در حدیث انصارست که: انتم الشعار و الناس الدثار؛ یعنی شما خاصه اید و مردم عامه اند (از اقرب الموارد) ( 1) - ن ل: لباس.