دبوس
[دَ] (اِ) دَبّوس مرذم مِقمع (دهار) مقمعه (ترجمان القرآن جرجانی) عمود لخت تُپوز تُپز گرز آهنی (برهان) (غیاث) گرز (جهانگیری) سرپاس قلقشندی آرد که از آلات جنگ و سلاحهاست و آنرا عامود نیز گویند و از آهن سازند و اضلاعی دارد و در جنگ با مردمی که به خود و جوشن و نظایر آن و سر و تن پوشیده اند بکار برند و گویند خالدبن ولید بدان کارزار کردی (صبح الاعشی ج 2 ص 135 ) : از گراز و تش و انگشته و بهمان و فلان تا تبرزین و دبوسی و رکاب و کمری کسائی ز باد دبوس تو کوه بلند شود خاک نعل سرافشان سمندفردوسی سر عدو بتن اندر فروبرد به دبوس چنانکه پتک زن اندر زمین برد سندان فرخی دو چیزش برکن و دو بشکن مندیش ز غلغل و غرنبه دندانش به گاز و دیده بانگشت پهلو به دبوس و سر به چنبهلبیبی با مهرهء آهنین دبوس او بر مهرهء پشت شیر نر بگریمنوچهری چون زند بر مهرهء شیران دبوس شصت من چون زند بر گردن گردان عمود گاوسار این کند بر دوش گردان گردن گردان چو گرد وان کند بر پشت شیران مهرهء شیران شیار منوچهری خیلتاش میرفت تا به در آن خانه و دبوس درنهاد و هر دو قفل را بشکست (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 119 ) چون هارون از خوارزم برفت دوازده غلام که کشتن ویرا ساخته بودند بر چهار فرسنگی از شهر که فرود خواست آمد شمشیر و ناچخ و دبوس در نهادند و آن سگ کافرنعمت را پاره پاره کردند (تاریخ بیهقی ص 475 ) خیلتاش در رسید و دبوس در کش گرفت و اسب بگذاشت (تاریخ بیهقی ص 118 ) خرد شکستی به دبوس طمع در طلب تاو مگر تار خویشناصرخسرو از علم و خرد سپر کن و خود وز فضل و ادب دبوس و ساطور ناصرخسرو سوال منکر را پاسخ آنچنان دادم که خرد شد ز دبوسش ز پای تا تارم سوزنی سلاحها از تیغ و دبوس در دست دارند (انیس الطالبین بخاری ص 205 ) دست آن کس کو بکردت دستبوس وقت خشم آن دست میگردد دبوسمولوی || شمشیر (ناظم الاطباء ||) عصا و چوب دستی (ناظم الاطباء) چوگان سلطنت( 1) (ایران باستان ج 2 ص 1805 ح ||) شش پر هراوه (یادداشت بخط مؤلف) - دبوس تیر؛ سر تیر کُثاب و نیز رجوع به شعوری ج 1 ص 412 شود || به کنایه و استعاره قضیب را گویند (آنندراج) اندام فرودین آدمی اسافل شخص مجازاً از باب مشابهت ظاهراً شرم مرد را گویند : گرد او [گرگ] گشت و [سگ] و گرد افشاند گه دم و گه دبوس می جنباندنظامی || مردم پست نژاد (ناظم الاطباء ||) دبوسهء کشتی و آن خانه ای است در پس کشتی (برهان) خانهء پس کشتی (ناظم الاطباء) نام منزلیست که در جهاز کشتی باشد و آنرا دبوسه Sceoptre - ( نیز گویند (جهانگیری) موضعی است از کشتی (آنندراج) (انجمن آرا) ( 1.