داوطلب
[طَ لَ] (نف مرکب) داوخواه نامزد دَوطَلَب (در تداول مردم قزوین) خواستار پیشی جوینده در امری بر دیگران خواستار پیشی گرفتن و تقدم در نوبت: غزاه مطوعه؛ غازیان داوطلب دل انگیز - سرباز داوطلب؛ مقابل اجباری به که بخواست خود بخدمت Candidat - ( سربازی درآید - داوطلب وکالت( 1)؛ خواهان وکالت نامزد وکالت ( 1.