داود
[وو] (اِخ) ملک ناصربن ملک معظم شرف الدین عیسی بن ملک عادل ابوبکر سیف الدین محمد بن نجم الدین ایوب وی پس از فوت ملک معظم پدرش به سال 625 ه ق در دمشق بجای او نشست یکسال بعد ملک کامل عمش از مصر بقصد تسخیر دمشق آمد و داود صلح کرد و راضی شد که به ایالت کرک و شوبک و طرابلس قناعت کند پس از چندی ملک کامل درگذشت و بجای وی ملک عادل در مصر بسلطنت نشست، اما ملک صالح برادر دیگر وی او را گرفت و در قلعه ای زندانی ساخت و خود به فتح دمشق و آن نواحی رفت در غیاب او ملک عادل از قلعه برآمد و بتخت ملک مصر نشست و به ملک ناصر پیغام داد که صدهزار دینار بگیرد و ملک صالح را که در این ایام دربند او افتاده بود بوی تسلیم کند اما ملک ناصر نپذیرفت و باتفاق ملک صالح عازم مصر شدند و بار دیگر ملک عادل را اسیر و محبوس ساختند و ملک ناصر به کرک برگشت و پس از چندی دمشق را فتح کرد و از آنجا عازم مصرشد، و حکومت مصر در این اوان بسبب فوت ملک صالح بفرزند وی رسیده بود مصریان شکست خوردند و ناصر بقاهره درآمد و خطبه بنام او خواندند داود پس از مدتی از مصر بازگشت (بسال 648 ) و به سال 656 درگذشت طبعی نقاد و ذهنی وقاد داشت مدتی از عمر بتحصیل علوم گذرانید و از موید طوسی استماع حدیث کرد و شعر در کمال نیکوئی ( میگفت (حبیب السیر چ کتابخانهء خیام ج 2 ص 594 و 598.