دانشجو
[نِ] (نف مرکب) دانشجوی جویندهء دانش طالب علم دانش پژوه علم خواه : پس بقیاس عقلی برهانی گوییم که آفریدن این چیزها، دانستی و آوردن مر این نفس دانشجوی را اندر مردم و تقاضای نفس مردم و حریصی او بر بازجستن این چیزها چنانست که خدای بدان منع کرده است مر نفس مردم را، همی گوید: بپرس و بدانک چرا چنین است و گمان بر که این صنع باطل است (جامع الحکمتین ص 11 ||) متعلم شاگردی که در آموزشگاههای عالی تحصیل کند آنکه در دانشکده و دانشگاه متعلم باشد در و شاگردان دانشکده ها و « دانش آموز » ، و شاگردان دبیرستان « نوآموز » ، تقسیمات مدارج تحصیلی امروزی شاگردان دبستان اصطلاح شده اند « دانشجو » ، دانشگاهها.