دامدیده
[دَ / دِ] (ن مف مرکب) به دام افتاده و خلاص یافته که یکبار در دام گرفتار و سپس رها شده باشد و از آن بکنایه مجرب و باتجربه و کسی که از چیزی یا جایی یکبار آسیبی دیده و دگر بار احتراز از آن کس یا چیز لازم بیند اراده شود : نشاید شد پی مرغ پریده نه دنبال شکار دامدیدهنظامی چون رفت گوزن دامدیده زان بقعه روان شد آرمیدهنظامی.