دافعه
[فِ عَ] (ع ص) تأنیث دافع دافعه یکی از قوتهای تن است نزد طبیبان( 1) قوّه دافعه یکی از هشت خادم نفس نباتیست که فضول غذا را بیرون کند قوه ای که ثفل غذای مهضومه را بیرون کند قوتی در تن که فضول و مضرات از تن براند قوه ای که از غذا آنچه کثیف باشد از جسم بیرون کند آن قوتیست در بدن که آنچه از تغذیهء بدن فضله باشد و صلاحیت غذا شدن نداشته باشد آنرا مندفع گرداند (غیاث) قوتی که فضلهء باقی غذا را که صلاحیت غذا ندارد دفع کند تا متعفن نگردد (منتهی الارب) قوتی در حیوان که فضول براند یکی از قوای خادمهء طبیعیه است و هی قوه تدفع عن الطبیعه مایستغنی عنه (از تذکرهء داود ضریر انطاکی ج 1 ص 13 ) دم برآوردن و قی و سرفه و عطسه و گریه و اخراج بول و غایط و خوی و ترشحات دیگر چون چرک گوش و مانند از آن از قوه های دافعه است : نشان هاضمه طباخ و نام دافعه کناس کزاینها قوت افزاید برای قوت چار ارکان ناصرخسرو قوت دافعه اندر لیفهاست که از پهنا نهاده است (ذخیرهء خوارزمشاهی) بدین دو وجه تری های فزونی اندر دماغ بسیار گردد و قوت دافعه بجهد خویش آن فزونی را دفع کند، زکام و نزله تولد کند (ذخیرهء خوارزمشاهی (||) اِ) رودبار || نهر جاری || توجبه (منتهی Force impulsive - ( الارب) توجبه سیل || زمین نشیب نرم که در آن آب رود افتد ج، دوافع (منتهی الارب) ( 1.
ربات قافیهیاب همصدا، ابزاری رایگان و سریع برای جستجوی قافیه در تلگرام.
مشاهده جزئیات محصول
