داغ نهادن

معنی داغ نهادن
[نِ / نَ دَ] (مص مرکب) داغ کردن با آهن تفته اندام حیوان یا آدمی را سوختن نشان را یا گم نشدن را : اسبان و اشتران و استران را ( داغ سلطانی نهادند (تاریخ بیهقی ص 613 چ ادیب) فرمود داغ برنهادند بنام محمود و بگذاشتند (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 513 داغ مستنصر بالله نهادستم بر بر سینه و بر پهنهء پیشانیناصرخسرو ور طالع فالش بمثل مشتری آید مریخ نهد داغی بر طلعت فالش ناصرخسرو بجبهت برنهاده داغ او این بگردن درفکنده طوق او آنناصرخسرو تا بتمامی رسد ماه شب عید و باز جبهت مه را نهد داغ اذا قیل تمخاقانی آری بصاع عید همی ماند آفتاب از نام شاه داغ نهاده مشهرشخاقانی گدای کوی تو خاقانی است فرمان ده که این گدای ترا داغ پادشاه نهم خاقانی (دیوان چ سجادی ص 631 ) بنامت چون توان کرد ابلقی را که داغش بر سرون نتوان نهادنخاقانی دبیری به پنج تا کاغذ و قرص مداد که دو درهم سیاه ارزد ذکر ایشان بر صفحهء ایام نگاشت و داغ ایشان بر پیشانی روزگار نهاد و نام ایشان را تا ابد مؤبد و مخلد گردانید (ترجمهء تاریخ یمینی ص 15 ) چو صبح از رخ روز برقع گشاد ختن بر حبش داغ جزیت نهادنظامی اگر تو جور کنی جور نیست تربیت است وگر تو داغ نهی داغ نیست درمان است سعدی در دل نهاد رشک رخت داغ لاله را زنجیر ساخت خط تو بر ماه هاله را ملا محمد شریف ولد شیخ حسن آملی اِجداح؛ داغ مجدح نهادن بر ران شتر جناب؛ داغ که بر پهلوی شتر نهند (منتهی الارب ||) میل کشیدن آهن تفته بر چشم کسی نهادن داغ کردن : نهادند بر چشم روشنش داغ بمرد این چراغ دو نرگس بباغفردوسی نهی داغ بر چشم شاه جهان سخن زین نشان کی بود در نهانفردوسی داغ محرومی منه بر دیدهء اهل سؤال نور استحقاق گو در جبههء سائل مباش مخلص کاشی || داغ کردن کیّ سوزاندن موضعی از بدن مداوا را : بجائی شد و خایه ببرید پست برو داغ بنهاد و او را ببستفردوسی جائی که داغ گیرد دردش دوا پذیرد الا که داغ سعدی کاول نظر نهادیسعدی || مصیبت رسیدن مصاب شدن بالمی و غمی : هنوز داغ نخستین تمام ناشده بود که دست جور زمان داغ دیگرش بنهاد سعدی || درد و رنج و اندوه پدید آوردن بدرد و رنج گرفتار ساختن : کز کرشمه غمزهء غمازه ای بر دلم بنهاد داغ تازه ایمولوی - بر دل کسی داغ نهادن؛ او را قرین رنج و اندوه کردن : گرم بر جان نهی رنجی بدل دارم سپاس تو ورم بردل نهی داغی بجان هم زین قیاس ای جان سپاس آنرا که او دادم دل و جان تا برین و آن ز رنج تو نهم منت ز داغ تو سپاس ای جانسوزنی چون گفت بسی حدیث با زاغ شد زاغ و نهاد بر دلش داغنظامی در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیمحافظ - داغ حسرت نهادن بر دل؛ خود را قرین تحسر ساختن : داغ حسرت نهاده ام بر دل گفته اند آخر الدواء الکیّظهیر.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.