داخل
[خُ] (اِ) درگاه پادشاهان را گویند (برهان) داخول (برهان) درگاه و دالان و صفه که بر در سلاطین برای نشستن مردم از چوب و سنگ سازند (غیاث) و صاحب غیاث اللغات از سراج اللغات و شرح قران السعدین نقل کند که داخل به معنی سراپردهء بارعام و آن احاطه ای باشد که در پیش سراپردهء خاص پادشاه بکشند و بر در آن علم استاده کننده تا در او کسی سوار گذشتن نتواند بسبب بزرگی علم : نرگس از پهلوی سنبل سوی ما چشمک زن است تا بدان چشمک اسیر طرهء سنبل شویم شاه تا داخل بساط آراست اندر مدح او چون علم گشتیم باری سوی آن داخل شویم امیرخسرو نوک رمحش چرخ اطلس را دریده بارها بر سر اعلام داخل بسته اطلس پارها امیرخسرو || علامتی که بر اطراف زراعت سازند بجهت منع وحوش و طیور (غیاث) داخول (برهان).