داج
(ع ص)( 1) تاریکی شب (برهان) سیاهی شب (شرفنامهء) شب تاریک (برهان) شب بسیارتاریک داجی تاریک (دهار) شب سخت سیاه از تاریکی سیاه از تاریکی شبی بغایت تاریک ظلمانی مُظلم مُدلهم تاری تارین تیره صاحب غیاث اللغات گوید: بجیم عربی (بدون تشدید) لفظ فارسی است به معنی تاریکی و تاریک و داج بتشدید جیم معرب آن است و نزد بعضی عربی الاصل به معنی بسیار تاریک - انتهی : شبی پیش کردم چگونه شبی همی از شب داج تاریک تر دقیقی (از المعجم ص 214 ) تا شب جاه تو از بخت تو روشن روز است روزهای همه اعدات شبان داج است مسعودسعد از نور جبین تو بود روز منور وز گیسوی مشکین سیاه تو شب داج سوزنی نیست بازی ز شیر بردن تاج تا چه شب بازی آورد شب داجنظامی نیز ممکن بود که در شب داج نیمه سودی نهان کنیم از باجنظامی روز سفید آن نه شب داج بود بود شب اما شب معراج بودنظامی آن ز روز سپید تا شب داج بمددهای لطف تو محتاجنظامی بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج حافظ فشاند با دال مفتوح « دجو » غالیه سای هوا بچهرهء روز غبار مشک تر از چین طرهء شب داج منصور شیرازی (از شرفنامه) ( 1) - از مصدر و جیم و واو ساکن، به معنی تاریک گردیدن شب (منتهی الارب).