خیز

معنی خیز
(نف مرخم) خیزنده برخیزنده (ناظم الاطباء) بلندشونده این لفظ در حالت ترکیب بدو وجه مستعمل میشود یکی آنکه جزء اول حال از ذات او باشد چون سبکخیز و دیگر آنکه بمعنی مکانی بود که حال و ذی حال از آن پیدا شود چون دشت عاشق خیز (آنندراج) - آب خیز؛ مکانی که در آن می توان با حفر قنات زود به آب رسید بسیار آب - بادخیز؛ محلی که باد در آن زیاد می وزد - بارخیز؛ محل پرمحصول || - اهرم - پگاه خیز؛ سحرخیز - تب خیز؛ محلی که در آن تب و نوبه بسیار است - حاصل خیز؛ سرزمینی که زراعت آن خوب میشود - دیرخیز؛ مقابل زودخیز تنبل کاهل - زودخیز؛ سحرخیز : بفرمود تا خازن زودخیز کند پیل بالا بر او گنج ریزنظامی وشاقان موکب رو زودخیزنظامی - زرخیز؛ محل پرخیر و برکت زمینی که می توان به آسانی پول بدست آورد - سبک خیز؛ سریع الحرکه : بصحرا ز مرغان سبک خیزترنظامی در آن عزم رایش سبک خیز شدنظامی - سپاه خیز؛ محلی که مردان جنگی بسیار از آن برخاسته اند یا می تواند مردان جنگی بسیار در زمان جنگ فراهم آورد لشکرخیز - سحرخیز؛ زودخیز که پگاه از خواب برخیزد : دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاران چو بیند دست در آغوش مستان سحر خیزت سعدی سحرخیز باش تا کامروا باشی (گلستان) - سیل خیز؛ جای بسیار سیل - شب خیز؛ شب زنده دار : عزیزی در اقصای تبریز بود که همواره بیدار و شبخیز بودسعدی در عهد طفولیت متعبد بودم و شبخیز (گلستان) - صبح خیز؛ سحرخیز : برآنم من ای همت صبح خیز که موج سخن را کنم ریزریزنظامی دگر روز کاین ساقی صبح خیز ز می کرد بر خاک یاقوت ریزنظامی - طوفان خیز؛ محلی که در آن طوفان بسیار است - غله خیز؛ محل پرغله گندم خیز که غله آنجا بسیار بدست آید - فتنه خیز؛ محلی که در آن فتنه بسیار روی دهد - گندم خیز؛ که گندم بسیار در آنجا حاصل شود - گرم خیز؛ چابک سریع الحرکه سبک خیز : چو هندوی بازیگر گرم خیز معلق زنان هندوی تیغ تیزنظامی ز گرمی شده چون فلک گرم خیزنظامی محابا رها کرد و شد گرم خیز زبان کرد بر پاسخ شاه تیزنظامی - لشکرخیز؛ سپاه خیز - مردخیز؛ محلی که از آن مردان بزرگ بیرون آمده اند - موج خیز؛ پرموج - نفت خیز؛ سرزمینی با معادن نفت سرشار - نرم خیز؛ ملایم - نوبه خیز؛ جای بروز نوبه مالاریائی ||بیدارشونده || نماینده || انگیزنده || رقصنده || جهنده (ناظم الاطباء (||) اِمص) عمل برخاستن عمل بلند شدن عمل خیزیدن : ز پیری کنون گاه خیز و نشست همی پای را یار باید دو دستاسدی بجز این خورد و خواب و خیز و نشست مرد را منهج و طریقی هستاوحدی - خفت و خیز؛ کنایه از آرمیدن است با زن : بدو گفت کز خفت و خیز زنان جوان پیر گردد بتن بی گمانفردوسی || - نشست و برخاست عمل خوابیدن و بلند شدن : عزب را نکوهش کند خرده بین که می رنجد از خفت و خیزش زمینسعدی - رستاخیز؛ رستخیز قیام بعث - رستخیز؛ رستاخیز : این قامت است نی بحقیقت قیامت است زیرا که رستخیز من اندر قیام اوست سعدی || عمل جستن جهش پرش - جست و خیز؛ پرش جهش - دورخیز کردن؛ بعقب رفتن از محل پرش و با دو خود را بمحل پریدن رساندن تا با استفاده از سرعت دویدن بهتر پریدن ممکن شود (|| اِ) ورم و برآمدگی غیرطبیعی که در پشت دست یا پشت چشم یا پشت پا و مانند آن بوجود آید کمی آماس کمی آماه در بدن (یادداشت مؤلف ||) مقدار مسافت مطویه در یک راه پیمائی بدون استراحت || بلندی طاق در ساختمانها || بی صبری و ناشکیبایی و مستی کبوتر ماده در وقت نشاط نر (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع ||) رقص || هجوم، حمله یورش || موج || لطمه (ناظم الاطباء).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.