خیراندیش
[خَ / خِ اَ] (نف مرکب) طالب و راغب خوبی و نیکی برای مردمان خیرخواه (ناظم الاطباء) مقابل شراندیش (یادداشت مؤلف) : رهی جوان و سوار و توانگر از ره دور بر تو آمد امیدوار و خیراندیش روا مدار که از خدمت تو برگردد فقیر و خائب و پیر و پیاده و درویش رودکی گفت اگر خیر هست خیراندیش تو شری جز شرت نیاید پیش نظامی با پدر زن نمود قصهء خویش کای مصالح شناس خیراندیش سعدی (هزلیات).