خیار

معنی خیار
(ع ص) گزین برگزیده (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) منه جمل خیار، ناقه خیار، رجل خیار، قوم خیار که اماثل و گزیدگان است (یادداشت مؤلف) : قویست قلبگه لشکرش بنهصد پیل چگونه پیلان پیلان نامدار خیارفرخی نظر بر هر مقر و ممر می افکند و خیار اطعمه اختیار می کرد (سندبادنامه ص 206 ) چون بیخ درخت جوز یکقامت مرد کشیده بود آن درخت یعنی اختیار کن چیزی را ؛« انت بالخیار » : را اصل و خیار گویند (تاریخ قم (||) ع اِمص) دل نهادگی بچیزی بخواهش خود، یقال که خواهی (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) آزادی در گزیدن (یادداشت مؤلف) اختیار (آنندراج): ثم قال [ هارون الرشید للربیع ] ان خیارنا بالکوفه (|| ع اِ) خلص مال (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ||جِ خیر (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب ||) جِ خَیِّر (منتهی الارب ||) در اصطلاح حقوقی و فقهی خیار ( حقی است برای متبایعین یا یکی از آنها که می تواند عقد لازم را برهم زند (کتاب حقوق مدنی سیدحسن امامی ج 1 ص 475 - قانون مدنی ایران خیار را تعریف نکرده و فقط در دو ماده ( 380 و 396 ) انواع آنرا آورده است بدین شرح: 1- خیار مجلس 2 - خیار حیوان 3- خیار شرط 4- خیار تأخیر ثمن 5- خیار رؤیت و تخلف وصف 6- خیار غبن 7- خیار عیب 8- خیار تدلیس 9 خیار تبعض صفقه 10 - خیارتخلف شرط 11 - خیار تفلیس (مادهء 380 قانون مدنی) رجوع به خیارات شود - خیارالتعیین؛ اختیاری که مشتری برای خود در خرید یکی از دو مبیع بر حسب تعیینی که ضمن معامله خواهد کرد ملحوظ دارد: ان یشتری احدالثوبین بعشره علی ان یعین ایاشاء (تعریفات جرجانی) - خیارالحیوان؛ رجوع به خیار حیوان شود - خیارالرؤیه؛ رجوع به خیار رؤیت شود؛ هو ان یشتری مالم یره و یرده بخیاره (تعریفات جرجانی) - خیارالشرط؛ رجوع به خیار شرط شود؛ ان یشترط احدالمتعاقدین الخیار ثلاثه ایام اواقل (تعریفات جرجانی) - خیارالعیب؛ رجوع به خیار عیب شود؛ هو ان یختار ردالمبیع الی بائعه بالعیب (تعریفات جرجانی) - خیار تأخیرثمن؛ اختیاری که بایع در فسخ معامله بر اثر عدم پرداخت ثمن در ظرف سه روز از تاریخ هرگاه مبیع عین خارجی و یا در حکم آن بود و برای تأدیهء ثمن تا تسلیم مبیع بین » بیع دارد مادهء 402 قانون مدنی ایران می گوید متبایعین اجلی معین نشده باشد اگر سه روز از تاریخ بیع بگذرد و در این مدت نه بایع مبیع را تسلیم مشتری نماید و نه مشتری ثمن این ماده میرساند که بایع با بودن شرایط زیر می تواند عقد بیع را در ظرف سه » را به بایع بدهد بایع مختار در فسخ معامله میشود مقدار « در حکم آن » روز از تاریخ انعقاد آن فسخ نماید: 1 - در صورتی که مبیع عین خارجی یا در حکم آن باشد منظور از کلمهء معین بطور کلی از شی ء متساوی الاجزاء مانند دو تن گندم از سی تن گندم موجود انبار معین بنابراین مبیع وقتی که کلی ما فی الذمه باشد خیار تأخیر ثمن در آن جاری نمی گردد 2 - در صورتی که بیع نقد باشد یعنی برای تأدیهء ثمن یا برای تسلیم مبیع اجلی در عقد بین متبایعین مقرر نشده باشد 3 - در صورتی که سه روز از حین عقد بگذرد و بایع مبیع را تسلیم ننماید 4 - در صورتی که مشتری در ظرف سه روز از تاریخ عقد تمام ثمن را ببایع تأدیه ننموده باشد لذا اگر بعض ثمن را ببایع داده باشد حق 485 ) برای اطلاع بیشتر به کتاب حقوق مدنی محمد - خیار او ساقط نمیگردد (از کتاب حقوق مدنی امامی ج 1 چ 1346 صص 480 244 رجوع شود - خیار تبعض صفقه؛ خیار تبعض صفقه حقی است که قانون بمشتری می دهد تا در صورتی - عبده صص 242 که قسمتی از بیع باطل درآید او بتواند قسمت دیگر را که صحیح واقع شده فسخ نماید مادهء 441 قانون مدنی می گوید خیار تبعض صفقه وقتی حاصل میشود که عقد بیع نسبت به بعض بیع بجهتی از جهات معیوب باشد در این صورت مشتری حق خواهد داشت بیع را فسخ نماید یا به نسبت قسمتی که بیع واقع شده است قبول کند و نسبت بقسمتی که بیع باطل بوده است ثمن را استرداد کند این خیار را تبعض صفقه بدین جهت گویند که صفقه در نسبت عرب بمعنی دست بهم زدن است و در معاملات سابقاً معمول بود که طرفین معامله وقتی می خواستند رضایت خود را اعلام نمایند و عقد را منعقد کنند دست راست یکدیگر را می گرفتند و بهم دست می دادند بدین جهت به بیع مجازاً صفقه گویند و چون خیار مزبور در اثر تبعض معامله موجود می گردد آنرا خیار 522 ) برای اطلاع بیشتر رجوع به حقوق مدنی - تبعض صفقه می نامند (از حقوق مدنی سیدحسن امامی ج 1 چ 1346 صص 517 شرط فعل اثباتاً یا » و ،« شرط نتیجه » : 262 شود - خیار تخلف شرط؛ شروط ضمن العقد چون به سه قسمند - محمدعبده صص 254 لذا اختیاری که برای احد از متعاملین در مقابل تخلف یکی از شروط است خیار تخلف شرط می نامند و « شرط صفت » و « نفیاً و « خیارتخلف از شرط فعل » ،« خیار تخلف از شرط نتیجه » ،« خیار تخلف از شرط صفت » بالنتیجه خیار تخلف شرط نیز سه است احکام خیار تخلف شرط چنانکه مادهء 444 قانون مدنی متذکر شده در مواد 234 تا 245 همان قانون آمده است و ما بالاجمال هر یک را در زیر شرح می دهیم: 1 - خیار تخلف از شرط صفت: در معاملهء عین خارجی ممکن است صفاتی را قید نمود و یا در ضمن عقد شرط کرد این شرط ممکن است راجع بکیفیات مورد معامله باشد و یا راجع بکمیت آن در صورتی که شرط صفتی در ضمن عقد بشود و بعد از عقد معلوم گردد که آن صفت موجود نیست بنابر مادهء 235 قانون مدنی کسی که شرط بنفع او شده خیار فسخ دارد 2 - خیار تخلف از شرط نتیجه: خود چنانکه مادهء 234 قانون مدنی می گوید آن است که در ضمن عقد تحقق امری در خارج شرط شود که با انعقاد عقد آن امر پیدایش یابد تخلف از شرط مزبور در موردی پیش می آید که در اثر فقدان یکی از شرایط لازمه برای تحقق آن، عقد بدون نتیجه ای که در ضمن آن شرط شده موجود گردد در این صورت مشروط له می تواند بنابر مستنبط از مادهء 240 قانون مدنی ایران عقد را فسخ نماید یا بهمان نحو آنرا قبول نماید 3- خیار تخلف از شرط فعل: اگر در ضمن عقد فعلی اثباتاً یا نفیاً شرط شود در این صورت کسی که ملتزم به انجام شرط شده است باید بدستور مادهء 237 قانون مدنی آنرا در موعد مقرر بجای آورد در صورت تخلف و عدم انجام فعل مشروط از طرف مشروط علیه در مدت معینه مشروط له طبق مادهء 237 می تواند بحاکم رجوع نماید و تقاضای اجبار مشروط علیه را به ایفاء شرط بنماید (برای اطلاع بیشتر رجوع به 527 شود) - خیار تدلیس؛ غرض از خیار تدلیس این است که احد از - حقوق مدنی سیدحسن امامی ج 1 چ 1346 صص 522 متعاملین حیله ای بکار برد و مورد معامله را موافق طبیعت و متعارف یا موافق رغبت و خواهش طرف دیگر نمودار نماید و از آنچه هست بهتر جلوه دهد مثل اینکه گوسفند لاغری را آب و علف زیاده از حد داده تا اینکه آنرا بنظر چاق وانمود کند یا آنکه گوسفند شیردهی را ندوشد تا شیر در پستان جمع شده و بسیار شیرده بنظر درآید که یک چنین عملی را تصریه و حیوان را مصراه گویند چنانکه مادهء 438 قانون مدنی ایران تدلیس را به این طور تعریف نموده: تدلیس عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود و مطابق مادهء 439 قانون مدنی اگر بایع تدلیس نماید مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت و همچنین است بایع نسبت به ثمن مشخص در صورت تدلیس به مشتری و بالجمله تدلیس به چیزی که بسبب آن ثمن مختلف شود من باب ضرری که ناشی است از اشتباه کاری و توهم موجود بودن چیزی که وجودی ندارد و آن موجب خیار فسخ است و خیار تدلیس چنانچه مادهء 440 مقرر داشته بعد از علم به آن فوری است (از کتاب حقوق مدنی محمدعبده ص 254 ) و برای اطلاع بیشتر رجوع به کتاب حقوق مدنی 516 ) شود - خِیارِ تَفلیس؛ در مادهء 380 قانون مدنی ایران آمده است: در صورتی که مشتری - امامی (ج 1 چ 1346 صص 513 مفلس شود و عین مبیع نزد او موجود باشد بایع حق استرداد آنرا دارد و اگر مبیع هنوز تسلیم نشده باشد می تواند از تسلیم آن امتناع کند این خیار را قانون مدنی ایران در ردیف خیارات بشمار نیاورده و در قسمت تسلیم مبیع فقط به ذکر آن پرداخته است مثلًا اگر کسی اتومبیلی را بدیگری بفروشد و مشتری پس از معامله مفلس شود و هنوز ثمن را ببایع نپرداخته باشد بایع می تواند در صورتی که عین مبیع نزد مشتری موجود باشد بیع را فسخ و اتومبیل را مسترد دارد و هرگاه اتومبیل را بمشتری تسلیم ننموده است التزام او بتسلیم ساقط می گردد شرایط خیار تفلیس: 1 - مشتری پس از عقد بیع مفلس شده باشد 2- در صورتی که مبیع هنوز تسلیم مشتری نشده باشد و یا آنکه تسلیم شده ولی عین آن نزد مشتری موجود است 3- در صورتی که ثمن ببایع تأدیه نشده باشد 4- در صورتی که ثمن کلی ما فی الذمه باشد و الا هرگاه پس از عقد مشتری مفلس گردد و ثمن عین معین باشد طبق مادهء 363 قانون مدنی ایران بایع می تواند آنرا از مشتری بخواهد زیرا در اثر عقد ثمن معین در ملکیت بایع داخل می گردد جعل خیار تفلیس برای کمک ببایع است که داخل در غرماء مفلس نشود و آن در مورد ثمن کلی می باشد بنابراین مادهء 380 قانون مدنی اگر چه مطلق است ولی با توجه به مادهء 363 قانون مدنی باید آنرا در مورد بیعی دانست که ثمن آن کلی ما فی الذمه باشد (از حقوق مدنی 529 ) - خیار حیوان؛ اگر مبیع حیوان باشد اختیاری که مشتری دارد تا سه روز از حین - سیدحسن امامی ج 1 چ 1346 صص 527 عقد معامله را فسخ کند خیار حیوان می نامند در مادهء 398 قانون مدنی ایران خیار حیوان چنین تعریف شده است: اگر مبیع حیوان باشد مشتری تا سه روز از حین عقد اختیار فسخ معامله را دارد در تفسیر این ماده در کتاب حقوق مدنی دکتر امامی آمده است: قانون مدنی ایران به پیروی از قول مشهور فقهای شیعه حق فسخ را فقط برای مشتری در صورتی که ثمن حیوان باشد شناخته است در فقه امامیه دو قول دیگر نیز موجود است: 1 - در صورتی که حیوان باشد بایع دارای حق فسخ خواهد بود همچنانکه هرگاه مبیع حیوان باشد مشتری حق فسخ دارد چنانکه کسی گاوی را بدو گوسفند بفروشد هر یک از بایع و مشتری می توانند بیع را در ظرف سه روز فسخ نمایند 2- در بیع حیوان بایع مانند مشتری می تواند در ظرف سه روز بیع را فسخ کند اگرچه ثمن حیوان نباشد کلمهء حیوان در ماده مذکور مطلق است و شامل هر یک از حیوانات از بزرگ و کوچک میشود و شرط عمده آن است که حیوان باید زنده باشد زیرا اطلاق حیوان منصرف بزنده میشود (از کتاب حقوق مدنی امامی ج 1 چ 1346 ص 479 ) برای اطلاع بیشتر به 236 رجوع شود - خیار رؤیت و تخلف وصف؛ اگر مبیع مشخص مطابق وصف درنیاید - کتاب حقوق مدنی محمدعبده صص 233 مشتری مخیر است بین فسخ و امضاء معامله این اختیار مشتری را خیار رؤیت و تخلف وصف می گویند چه در بیع عین مشخص خارجی خواه حاضر باشد یا نه مشاهده و دیدن آن شرط نیست بلکه ذکر وصف آن کافی است، اما باید هرصفتی که به ترک آن جهالت در مبیع راه می یابد و یا به اختلاف آن قیمت مبیع مختلف میشود ذکر شود اگر مبیع مشخص در خارج مطابق وصف درنیاید مشتری مخیر است بین فسخ و امضاء و اگر بهتر از آن باشد که برای او توصیف شده مشتری خیار نخواهد داشت و اگر بایع آنرا ندیده باشد فقط برای او خیار فسخ است اگر مشتری بعض از مبیع را دید و بعض دیگر را ندید و بوصف خرید و برخلاف وصف مذکور درآمد مشتری مخیر است بین آنکه همه مورد معامله را فسخ کند یا امضاء نماید و نیز در بیع یکی خیار رؤیت نیست و بایع باید جنسی بدهد که مطابق با اوصاف مقرر بین طرفین باشد خیار رؤیت و تخلف وصف بعد از رؤیت فوری است (از کتاب 496 - 245 ) برای اطلاع بیشتر رجوع به کتاب حقوق مدنی امامی ج 1 چ 1346 صص 491 - حقوق مدنی محمد عبده صص 244 و قانون مدنی ایران از مادهء 410 تا 415 شود - خیار شرط؛ خیار شرط عبارت است از اختیاری که در ضمن عقد برای یکی از متعاملین یا هر دو آنها یا شخص ثالث قرار داده میشود تا بتواند در مدت معینی معامله را فسخ نماید عقدی که خیار شرط در آن قرار داده شده عقد خیاری است افراد آزادانه می توانند هرگونه تعهدی بنمایند که بر خلاف قانون و نظم عمومی و اخلاق حسنه نباشد خیار شرط در معامله امری است عقلائی که مورد عمل جامعه قرار گرفته و منطق حقوقی نیز آنرا می پذیرد بدین جهت مادهء در عقد بیع ممکن است شرط شود که در مدت معین برای بایع یا مشتری یا هر دو یا شخص » : 399 قانون مدنی ایران می گوید طبق این ماده هر یک از متعاملین می تواند در عقد بیع حق فسخ را برای خود قرار دهد که در « خارجی اختیار فسخ معامله باشد مدت معین معامله را برهم زند بدون آنکه طرف دیگر رضایت به این امر دهد زیرا حق مزبور در ضمن عقد بیع برای او حفظ شده 491 ) برای اطلاع بیشتر رجوع به - است و عقد نیز با این قید منعقد گردیده (از کتاب حقوق مدنی امامی ج 1 چ 1346 صص 486 242 شود - خیار ظهورالغبن؛ خیار غبن رجوع به ترکیب خیار غبن شود - خیار عیب؛ - حقوق مدنی محمدعبده صص 236 اختیاری که مشتری در مبیع معیوب برای فسخ معامله یا امضاء آن و اخذ ارزش دارد خیار عیب می نامند البته این وقتی است که در حین وقوع عقد مشتری اطلاعی بوجود عیب نداشته باشد و مبیع معیوب نیز از زمانی که بدست مشتری آمده عیب دیگری در آن حادث نشده و مشتری هم تصرفی در آن نکرده باشد چه اصل در بیع صحت و سلامت است از عیوب وقتی مشتری اقدام به بذل مال در مقابل عینی می کند اقدام او مبنی است بر اینکه ظن قوی بصحت آن عین دارد و این ظن مستند به اصالت سلامت است پس چون ظاهر شد که قبل از وقوع عقد آن شی ء معیوب بوده باید مشتری متمکن از تدارک باشد به اینکه خیار فسخ یا امضاء به او داده شود بنابراین مقتضای اطلاق عقد ولو اینکه شرط نشده باشد سلامت مبیع است و اگر معلوم شد که عیبی از سابق داشته مشتری مخیر است بین فسخ و امضاء و اخذ ارش (= تفاوت بین قیمت صحیح و معیب) زیرا عیب عبارت است از خروج شی ء از مجرای اصلی و خلقت طبیعی خواه به افزایش چیزی بر آن یا نقصان چیزی از آن هرگاه عیبی که بعد از قبض حادث شد سبب آن قبل از عقد و یا قبل از قبض فراهم شده باشد ضمان آن بعهدهء بایع است بجهت آنکه تلف بسببی است که در دست او حاصل شده است 513 شود - 254 ) و رجوع به کتاب حقوق مدنی امامی ج 1 چ 1346 صص 500 - (از کتاب حقوق مدنی محمد عبده صص 246 - خیار غبن؛ هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم بغبن می تواند معامله را فسخ کند (مادهء 416 قانون مدنی ایران) غبن در لغت بمعنی خدعه است و در اصطلاح خیار غبن اختیاری است که قانون در اثر عدم تعادل ارزش معاوضه مبیع با ثمن به متضرر داده است که می تواند معامله را فسخ یا به همان نحو قبول نماید نامیدن خیار مزبور بخیار غبن از نظر آن است که یکی از طرفین معامله در اثر خدعه اغلب ممکن است که طرف دیگر را مغبون نماید و کسی که در معامله متضرر شده مغبون و طرف او را غابن می نامند اشتباه مغبون در ارزش مورد معامله خللی بعقد و رضای او وارد نمی آورد زیرا متعلق قصد و رضا در عقد بیع تملیک هر یک از عوض و معوض در مقابل دیگری است و اشتباه در ارزش مورد خارج از عقد می باشد و قبل از عقد سنجیده میشود برقراری حق فسخ برای مغبون از نظر رفع ضرریست که در اثر اشتباه در ارزش مبیع به او متوجه میشود و بدین جهت قانون غبن فاحش را یعنی ضرری که عرف تحمل آنرا برخلاف عدالت بداند موجب خیار غبن و حق فسخ دانسته است (از - 500 ) برای اطلاع بیشتر به کتاب حقوق مدنی محمد عبده صص 245 - کتاب حقوق مدنی دکتر امامی ج 1، چ 1346 صص 496 قانون مدنی ایران می گوید «397» 246 رجوع شود - خیار مجلس؛ اختیار فسخ معامله مادام که متعاملین متفرق نشده اند و مادهء از مفهوم این ماده برمی آید « هر یک از متبایعین بعد از عقد فی المجلس و مادام که متفرق نشده اند اختیار فسخ معامله را دارند » چنانکه آنان متفرق شوند حق فسخ آنها ساقط می گردد بنابراین هرگاه بین آن دو پرده ای آویخته شود یا آنان در دو اطاق مجاور معامله نموده باشند و در اطاق بین آن دو بسته شود حق فسخ زائل نمی گردد زیرا عرفاً آنها متفرق نشده اند و همچنین است هرگاه با یکدیگر از مجلس عقد خارج گردند و در راه همراه باشند ولی هرگاه در راه یکی دیگری را ترک کند بدین نحو که مثلًا دوست خود را ببیند از طرف خود خداحافظی نماید و با او مشغول صحبت شود آنها از یکدیگر جدا شده شناخته میشوند و نمی توانند پس از آن بیع را به استناد خیار مجلس فسخ نمایند نامیدن خیار مزبور به خیار مجلس مبنی بر غالب است زیرا اغلب معاملات در حال نشستن متعاملین در محل معین منعقد میشود (از کتاب حقوقی مدنی دکتر امامی ج 1 چ 1346 ص 476 ) برای 227 حقوق مدنی محمدعبده شود - اطلاع بیشتر رجوع به صص 226.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.