خونین

معنی خونین
(ص نسبی) منسوب به خون || آلوده به خون خون آلوده (ناظم الاطباء) : کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک زمزم فشرده شد چو حجر کز تو باز ماند خاقانی گویی که دوباره تیر خونین نمرود به آسمان برانداختخاقانی جان از تنش تیمارکش چون چشم او بیمار و خوش دل چون دهانش پسته وش خونین و خندان دیده ام خاقانی چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان دل از انتظار خونین دهن از امید خندان سعدی به آب دیدهء خونین نوشته قصهء حال نظر بصفحهء اول مکن که توبرتوستسعدی چو خونین شود دست گلچین ز خار ز خون برگها سر زند غنچه وار ملاطغرا (از آنندراج) - آب خونین؛ اشک خونین - اشک خونین؛ کنایه از اشک و گریه ای است که از سردرد و ناراحتی از چشم فرو ریزد آب خونین - بچهء خونین؛ کنایه از اشک خونین : هر دم هزار بچهء خونین کنم بخاک چون لعبتان دیده بزادن درآورمخاقانی - چشم خونین؛ چشمی که از شدت گریستن خون آلود است : چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم تا ز خونین جگرش لعل قبا آرایمخاقانی چشم خونین ز تو برسان پدر باد پدر خاقانی - خونین سرشک؛ اشک خونین : هر آنکس که پوشید درد از پزشک ز مژگان فروریخت خونین سرشک فردوسی - خونین سنان؛ سنانهای آلوده بخون : رومیان بین کز مشبک قلعه بام آسمان نیزه بالا از برون خونین سنان افشانده اند خاقانی - خونین بدن؛ بدن آلوده بخون بدن آغشته به خون || - بدن زخم خورده - خونین جگر؛ دل خونین جگر خونین غمناک پرغصه با الم با اندوه : هر آن باغی که نخلش سربدر بی مدامش باغبان خونین جگر بی باباطاهر عریان زین دایرهء مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی حافظ - خونین جگری؛ حالت خونین جگر داشتن خونین دلی - خونین دل؛ با دل خونین با دل پرخون : از آن عقیق که خونین دلم ز عشوهء او اگر کنم گله ای غمگسار من باشیحافظ حال خونین دلان که گوید باز وز فلک خون خم که جوید بازحافظ - خونین کفن؛ آنکه کفن خون آلوده دارد بخون آلوده کفن خون آلود کفن ج، خونین کفنان : با صبا در چمن لاله سحر می گفتم که شهیدان که اند این همه خونین کفنان حافظ - خونین و مالین؛ خون آلوده بخون کشیده || - ضربت خورده ضرب خورده و با فعل شدن و کردن صرف شود - خوی خونین؛ عرق آلوده بخون خوی آلوده به خون مجازاً رنگ سرخ : ز آتش روز ارغوان در خوی خونین نشست باد که آن دید ساخت مروحه دست چنار خاقانی - دل خونین؛ دل که بر اثر غصه و غم خون شد خونین دل : چون لاله می مبین و قدح در میان کار این داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم حافظ - زبان خونین؛ زبان آلوده بخون زبان خون آلود : اشک من چون زبان خونین هم حیلت عذرخواه می گویدخاقانی - زخم خونین؛ زخم آلوده بخون زخم خون آلود : زخم خونینم اگر به نشود به باشد خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست سعدی - سرشک خونین؛ اشک خونین خونین سرشک - طفل خونین؛ کنایه از خورشید است : برشکافد صبا مشیمهء شب طفل خونین بخاور اندازدخاقانی - کفن خونین؛ کفن آلوده بخون کفن خون آلود : بروم بر سر خاک پسرم خاک بسر کفن خونین از روی پسر باز کنمخاقانی || چیزی که برنگ خون باشد (ناظم الاطباء) برنگ خون : فرنگیس چو بشنید رخ را بخست میان را به زنار خونین ببستفردوسی کباب از تنوره درآویخته چو خونین ورقهای جوشن وران منوچهری گیرم چون گل نیی ساخته خونین لباس کم ز بنفشه مباش دوخته نیلی وطاخاقانی || قاتل خونی کشنده آدم کش : پیام دو خونین بگفتن گرفت همه راستی را نهفتن گرفتفردوسی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.