خوناب

معنی خوناب
(اِ مرکب) خونابه رجوع به خونابه شود || مایع آب مانندی که محتوی از خون و شیر می باشد و به اصطلاح علمی فرنگ سرم گویند (ناظم الاطباء ||) اشک خونین (ناظم الاطباء) : ز دیده ببارید خوناب شاه چنین گفت با مهتران سپاهفردوسی تو با داغ دل چند پویی همی که رخ را بخوناب شویی همیفردوسی شوم رسته از رنج این سوکوار که خوناب ریزد همی بر کنارفردوسی خود دجله چنان گرید صد دجلهء خون گویی کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان خاقانی خوش نبود دیده بخوناب در زنده و مرده بیکی خواب درنظامی فرس میراند چون بیمار خیزان ز دیده بر فرس خوناب ریزاننظامی - خوناب زرد؛ کنایه از اشک است (یادداشت مؤلف) - خوناب سیاه؛ اشک : چون قلم سرزده گرییم بخوناب سیاه زیوری چون قلم از دود جگر بربندیم خاقانی - خوناب گرم؛ اشک : ز جان سیاوش چو خون شد ز شرم بیاراست مژگان به خوناب گرمفردوسی - خوناب مژگان؛ اشک چشم : این دو حرف از خون دل بنوشت و در خاکش نهفت نسخهء توبه است کز خوناب مژگان تازه کرد خاقانی || خون (ناظم الاطباء) چنین برگ گویا چه گوید همی که دل را بخوناب شوید همیفردوسی من بیابانی به پیش اندر گرفته کاندر او از نهیب دیو دل خوناب گشتی هر زمان فرخی گفتم که ز دولت تو برخواهم خورد بسیار بخوردم و دگر خواهم خورد کی دانستم که با دلی پرخوناب در بند وصال تو جگر خواهم خورد عمادی شهریاری غریق دو طوفانم از دیده و لب ز خوناب این دل که اکنون ندارمخاقانی جگرها بین که در خوناب خاک است ندانم کاین چه دریای هلاک استنظامی دلم از رشک پر خوناب کردند بدین عبرت گهم پرتاب کردندنظامی بانگ بر این دور جگرتاب زن سنگ بر این شیشهء خوناب زننظامی خیز نظامی ز حد افزون گری بر دل خوناب شده خون گرینظامی دجله خوناب است زین پس گر نهد سر در نشیب خاک نخلستان بطحا را کند از خون عجین سعدی - خوناب جگر؛ خون جگر : خوناب جگر خورد چه سود است چون غصهء دل نمی گواردخاقانی صبر اگر رنگ جگر داشت جگر صبر نداشت اهل کو تا سر خوناب جگر باز کنمخاقانی نازنینان منا مرد چراغ دل من همچو شمع از مژه خوناب جگر بگشایید خاقانی خوناب جگر ز دیده ریزان چون بخت خود اوفتان و خیزاننظامی - خوناب جهان؛ غصهء عالم : تو نیز گر آن کنی که او کرد خوناب جهان نبایدت خوردنظامی - خوناب خم؛ کنایه از شراب : بمن ده که این هر دو گم کرده ام قناعت بخوناب خم کرده امنظامی - خوناب دل؛ خون دل : اول از خوناب دل رنگین عذارش بستمی بعد از آن از زعفران رخ حنوطش سودمی خاقانی یکجو ندهی دلم درین کار خوناب دلم دهی بخروارنظامی - خوناب سویدا؛ خون قلب خون دل : خاکیان را ز دل گرم روان آتش شوق باد سرد از سر خوناب سویدا شنوند خاقانی || جریان خون (ناظم الاطباء ||) خون روان مقابل خون بسته (یادداشت مؤلف) : موج خوناب گذشت از سرم و با غم تو من نیارم که بگویم بلغ السیل زبا رفیع الدین لنبانی بحری است مرا ز سیل خوناب درون و آن بحر همی آیدم از دیده برون سلمان ساوجی || شنگرف (از ناظم الاطباء) صدید (یادداشت مؤلف ||) تنفس سخت (ناظم الاطباء).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.