خواسته

معنی خواسته
[خوا / خا تَ / تِ] (اِ)( 1) زر مال اسباب جمعیت سامان ملک املاک آنچه دلخواه باشد (برهان) مال عَرَض ضیعت مال جز محصولات ارضی (یادداشت بخط مؤلف) : دانش و خواسته ست نرگس و گل که بیک جای نشکفد با هم هرکه را دانش است خواسته نیست هرکه را خواسته ست دانش کم شهید خواسته تاراج کرده سودهایت بر زیان لشکرت همواره یافه چون رمهء رفته شبان رودکی ببایدْش دادن بسی خواسته که نیکو بود داد ناخواستهدقیقی و گفت هیچکس را با این پسران و این خواسته ها کاری نیست (ترجمهء تفسیر طبری) و جایهایی اند با خواسته و نعمت و آبادانی (حدود العالم) و این بجشکان را بر خون و خواستهء ایشان حکم باشد (حدود العالم) خواستهء ملک خزران بیشتر از باژ دریاست (حدود العالم) شهرهایی اند با نعمت بسیار و کشت و برز بسیار و خواسته های بسیار (حدود العالم) بدرویش داد آنهمه خواسته زر و سیم و اسبان آراستهفردوسی مرا خواسته هست و گنج و سپاه ببخت تو هم تیغ و هم تاج و گاهفردوسی بنزد سیاوش بر این خواسته ز هر چیز گنجی بیاراستهفردوسی بیاورد گرسیوز آن خواسته که روی زمین زآن شد آراستهفردوسی عالمی بینم بر درگه او خواسته خواهفرخی گر همه خواستهء خویش بخواهند دهد نبرد طبع ز جای و نکند روی گرانفرخی خواسته گرچه عزیز است و خطرمند بود بر آن خواسته ده خواسته را نیست خطر فرخی هر کجا دست راد او باشد نبود هیچکس ز خواسته تنگفرخی عادلست او بهمه رویی و از دو کف او روز و شب باشد بر خواسته بیداد و ستم فرخی گر خواستهء تو از پی خواسته ایم رو بار دگر خواه که ما خواسته ایمفرخی نه ساز داد که ازبهر خویش سازم ملک نه خواسته که بجای شما کنم احسان فرخی یا ببندد یا گشاید یا ستاند یا دهد تا جهان برپای باشد شاه را این چار کار آنچه بستاند ولایت آنچه بدْهد خواسته آنچه بندد پای دشمن آنچه بگشاید حصار عنصری (از شرفنامهء منیری) نه نیز از تو آن خواسته چشم دارم که باشد بدان مر ترا بازمانیمنوچهری خواسته داری و ساز بی غمیت هست باز ایمنی و عز و ناز فرهی و دین و داد منوچهری هست حرص او بمال و خواسته ازبهر جود حرص چون چونین بود محمود باشد حرص و آز منوچهری و در چنین احوال و جوانی و نیرو و نعمت و خواسته بی رنج پیداست که چند تجربت وی را حاصل میشود (تاریخ بیهقی) جوانی و با ایمنی خواسته چه خوش باشد این هر سه آراسته اسدی (گرشاسبنامه) سه چیز است اندر جهان خواسته که روزی و دانش کند کاستهاسدی چو اندک بود خواسته با کسی ز دادنْش زفتی بگیرد بسیاسدی که را خواسته کارش آراسته ستاسدی خواسته و زن و فرزند مردمان در امن و حفظ بودی (نوروزنامه) بخون و خواستهء مهتران شدم قاصد ربا و رشوه پذیرفتم از صبی و یتیمسوزنی آن روز که تو خواسته ناخواسته بخشی کس مر شعرا را ندهد راه بدهلیزسوزنی ده روز گوید ارچه وزیری مرا بدی من بودمی ز خواسته قارون روزگار سوزنی خواستش با هزار خواسته بیش گوهری یافت هم ز گوهر خویشنظامی یافت شبی چون سحر آراسته خواسته های بدعا خواستهنظامی لیکن ز قوت چاره نمی بینم گر خواسته نباشد بسیارممسعود سعد || اراده (یادداشت بخط مؤلف) : تا در میانه خواستهء کردگار چیستحافظ || مرغوب مطلوب محبوب آنچه را که کسی خواسته است مراد مقصود (یادداشت مؤلف (||) ن مف) نعت مفعولی از مصدر خواستن (ناظم الاطباء) صاحب آنندراج نقل کند: هرچند استعمال آن مبنی للفاعل است چنانکه بگویند خدا خواسته، لکن گاهی بمعنی للمفعول هم مستعمل میشود که بمعنی خواسته شده باشد مانند لفظ گفته و شنیده در این عبارت که حرف گفته فاش می گردد و شنیده یاد می ماند و از این قبیل است در این بیت : شبی چون سحر زیور آراسته بچندین دعای سحر خواسته؟ پس منصور برخواسته عم، ابومسلم را از آن عظیم خشم آمد گفت بر خون مسلمانان ریختن امینم (مجمل التواریخ و القصص) - دلخواسته؛ هوی آنچه مورد علاقه است - ناخواسته؛ غیرمرغوب نامطلوب || معنی، چنانکه در عربی گویند بالمعنی فلان، در فارسی گویند بخواستهء فلان (برهان قاطع) جان سخن (یادداشت بخط مؤلف) - بخواسته؛ بمعنی (ناظم الاطباء ||) مایلزم مسافرت و آنچه در سفر لازم میشود || ملزوماتِ رفتن بجنگ (ناظم الاطباء ||) سؤل سؤله (یادداشت مؤلف) ( 1) - در حاشیهء برهان قاطع چ معین آمده: « هوبشمان 497 » ( وارث )xvastakdar وارث)، پهلوی )xostakdar در xostak مال)، ارمنی )xvastak پهلوی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.