خندهء گل
[خَ دَ / دِ یِ گُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) شگفتن گل باز شدن گل (از آنندراج)( 1) گشادگی دهانهء زخم : چو صبح خندهء زخمم نمک فشانی بود میرزا بیدل (از آنندراج) - خندهء سوفار؛ گشادگی سوفار : بسان خندهء سوفار عیشم نیست جز نامی همان را باز پس گیرد زمین گر آسمان رنجد کلیم (از آنندراج) پیوسته خورد دل خون از بی غمی جانها از خندهء سوفار است دلگیری ترکیبات زیر آمده است : خندهء موج؛ تلاطم موج بهم برخوردن « خندهء گل » پیکانها صائب (از آنندراج) ( 1) - در آنندراج ذیل موج : خندهء موجم درین دریا کجا تر می کند من که دریا را وجود شبنمی نگذاشتم محمدقلی سلیم (از آنندراج) خندهء چاک گشادگی بین دو چیز؛ پارگی بین دو چیز: خندهء چاک بعد ازین بر لب آستین زنم من که به اشک آتشین جیب و کنار سوختم طالب آملی (از آنندراج) - خندهء زخم؛.