خنجه
[خَ جَ / جِ] (اِ) تمر هندی (یادداشت بخط مؤلف) رجوع به تمر هندی شود : کفش صندول و مهبل زنش هر دو گوژند و هر دو ناهموار هیچ کس را گناه نیست درین که برد جمله را همی از کار این یکی را بخنجه و خفتن وآن دگر را بلنجه و رفتارلبیبی گر خنجه کند عذرا بر مامچه لم عسجدی (از فرهنگ اسدی چاپی).