خم سنگین
[خُ مِ سَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خمره ای که از سنگ تراشیده اند :مشمس آن بود که انگور را یک هفته به آفتاب بنهند و باز بکوبند و به خمهای سنگین روغن داده اندر کنند (از هدایه المتعلمین ربیع بن احمد الاخوینی بخاری) خم سنگینه [خُ مِ سَ گی نَ / نِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خم سنگین رجوع به خم سنگین شود : داشت خنبی چند از روی بگنجینه که در او نرسیدی پیل از سینه رزبان آمد با حمیت دیرینه خونشان افکند اندر خم سنگینه منوچهری خمسون [خَ] (ع عدد، ص، اِ) پنجاه (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).