خمر
[خَ مَ] (ع اِ) جماعت مردم و انبوهی آنها || تغییر از آن حالی که بر آن بود || آنچه مردم را بپوشاند از سقف و کوه و وادی و مغاک و درخت و ریگ توده و مانند آنها (|| اِمص) دوختگی بار دیگر دو کرانهء توشه دان یک باردوخته را( 1) (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ( 1) - این ضرب المثل در زبان عرب از این ماده است، فلان یدب له الضراء و یمشی له الخمر یضرب للرجل یختل صاحبه و نیز این اصطلاح در زبان عرب موجود است: جاءنا علی خمر؛ در پنهانی و ناگهانی آمد ما را (منتهی الارب).