خلوت گزیده
[خَ لْ وَ گُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) عزلت گزیده منزوی خلوت اختیار کرده : خلوت گزیده را بتماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست بصحرا چه حاجت است حافظ خلوت گزین [خَلْ وَ گُ] (نف مرکب)خلوت نشین منزوی آنکه خلوت اختیار کند (یادداشت بخط مؤلف) گوشه نشین مجرد (ناظم الاطباء).