خلن
[خُ لِ] (ص) بینی که مخاط و خلم از آن روان باشد (ناظم الاطباء) کسی را گویند که پیوسته آب غلیظ از بینی او روان باشد (برهان قاطع) : بینی خلن چو میش دارد صد گرگ درونش بیش داردآغاجی خلنبوس [خَ لَمْ] (ع اِ) سنگ آتش زنه سنگ چخماق (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).