خلقاء
[خَ] (ع ص) مؤنث اخلق رجوع به اَخلَق در این لغت نامه شود || سم بی شکاف || زن رتقاء؛ یعنی زن بسته فرج || صخرهء بی شکاف (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) - صخره خلقاء؛ سنگ املس (منتهی الارب (||) اِ) شکستگی|| پهلوی شتر و جز آن( 1) (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) یقال: ضربت علی خلقاء جنبه ( 1) - دو ترکیب زیر در زبان عرب دربارهء خلقاء است الف: خلقاء الغار؛ باطن غار ب: خلقاء الجبهه؛ جای هموار و برابر از پیشانی (از منتهی الارب).