خلق
[خَ] (ع اِمص) آفرینش (از منتهی الارب) ابداع احداث ایجاد (یادداشت بخط مؤلف) : آدمیزاد زین هنر بیچاره گشت خلق دریاها و خلق کوه و دشتمولوی - خلق جدید؛ در اصطلاح صوفیان، عبارتست از: اتصال امداد وجود از نفس حق در ممکنات (از کشاف اصطلاحات فنون) - خلق شدن؛ موجود شدن (ناظم الاطباء ||) - حاضر شدن (ناظم الاطباء ||) - زائیده شدن (ناظم الاطباء ||) - آفریده شدن (ناظم الاطباء ||) - پیدا شدن (ناظم الاطباء) - خلق کردن؛ آفریدن احداث کردن - عالم خلق؛ ناسوت مقابل عالم امر و آن عالمی که موجود بماده و مدت باشد، مثل افلاک و عناصر و موالید ثلاثه یعنی جمادات و نباتات و حیوانات که این عالم را شهادت و عالم ملک و عالم خلق می گویند (از کشاف اصطلاحات فنون) : تسلیم کرد مر آنکس را که امر و خلق از اوست (تاریخ بیهقی).