آزندن
[زَ دَ] (مص) آزَنْدیدن. آزَنیدن. دوختن بسوزن. کوفتن (؟) :
عصیب و گرده برون کن تو زود و بر هم کوب(1)
جگر بیازن و آکنج را بسامان کن.کسائی.
(1) - ن ل: وزو زونج نورد.
عصیب و گرده برون کن تو زود و بر هم کوب(1)
جگر بیازن و آکنج را بسامان کن.کسائی.
(1) - ن ل: وزو زونج نورد.