آزمندی
[مَ] (حامص مرکب) حرص. ولع. طمع. شره. پرخواهی :
ایا دانشی مرد بسیارهوش
همه چادر آزمندی مپوش.فردوسی.
دگر آزمندیست اندوه و رنج
شدن تنگدل در سرای سپنج.فردوسی.
ایا دانشی مرد بسیارهوش
همه چادر آزمندی مپوش.فردوسی.
دگر آزمندیست اندوه و رنج
شدن تنگدل در سرای سپنج.فردوسی.