خرگواز
[خَ گُ / گَ] (اِ مرکب) چوبی که خر و گاو را بدان رانند (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) چوب سیخ داری که بدان خر و گاو را رانند (یادداشت بخط مؤلف) گواز که بدان خر رانند (یادداشت بخط مؤلف) در حاشیهء برهان قاطع آمده است: این کلمه از بمعنی الاغ با گواز [ گواژ، جواز معرب آن ]ترکیب شده است : هست با خط تو خط چینیان چون خط بر آب هست با شمشیر « خر » تو اقدام شیران خرگواز منوچهری آنکه سَتَر بود و اسب زیر من اندر خر است وآنکه بدی تازنه در کف من خرگواز لامعی|| بظاهر معنی گواز بزرگ « بزرگ » حیوان معروف) باشد نه بمعنی ) « الاغ » بمعنی « خر » گواز بزرگ (یادداشت بخط مؤلف) اگر صحیح نیست.