خرگاه

معنی خرگاه
و « جای » بمعنی « گاه » و « بزرگ » بمعنی « خر » [خَ] (اِ مرکب) جا و محل وسیع (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) مؤلف لغت نامه آنرا از بالکسر « خر » دانسته اند || جای خوشی (ناظم الاطباء) صاحب غیاث اللغات می گوید: بمعنی جای خوشی است چرا که « تخت » از » ، بزبان پهلوی بمعنی خوشی احوال است و خرگاه که بمعنی خیمه مستعمل است بمناسبت آنکه خیمه نیز جای خوشی است و لفظ ،« خرمگس » و « خرپشته » صاحب برهان نوشته: خر بالفتح بمعنی کلان چنانکه در لفظ « کشف » و « مؤید » و « مدار » و « رشیدی بمعنی خیمه مطلق، پس لفظ خرگاه بالفتح خیمهء کلان باشد و در سراج اللغات نوشته که خرگاه بالکسر بمعنی جای خوشی، « گاه » و تحقیق آن است که خرگاه بفتح باشد موافق قیاس بمعنی جای بزرگ و کسر خاء بسبب کراهیت فتح خاء است که از اشتراک بمعنی حمار پیدا میشود : خرگاه عیش درشکنید و به تَفّ آه ترکانه آتش از در خرگه برآوریدخاقانی || خیمهء بزرگ و سراپرده (ناظم الاطباء) سراپردهء بزرگ (یادداشت بخط مؤلف) : خز بجای ملحّم و خرگاه بدل باغ و بوستان آمدرودکی مردمانش [ مردمان کیماک ] اندر خرگاه نشیند و گردنده اند بر گیاخوار و آب و مرغزار تابستان و زمستان (حدود العالم) خمود جاییست که اندر وی مرغزارها و گیاه خوارها و خیمه و خرگاههای تغز غزیانست (حدود العالم) و هیچ نوعی را از خرخیز دهها و شهرها نیست البته و همه خرگاههاست الا آنجا که نشست خاقانست (حدود العالم) خداوندان خیمه و خرگاهند و ایشان را شهرها و دهها اندک است (حدود العالم) وز آن پس بیامد یل رهنمای بنزدیک خرگاه و پرده سرایفردوسی ندیدند زنده کسی را بجای زمین پر ز خرگاه و پرده سرایفردوسی هر آنچش ببایست از خوردنی ز پوشیدنی هم ز گستردنی ز خرگاه وز خیمه و بارگی بسازید پیران بیکبارگیفردوسی که زال سپهبد بکابل در است زمین پر ز خرگاه از لشکر استفردوسی سلیح است و خرگاه و پرده سرای فزون زآنکه اندیشه آرد بجایفردوسی خسرو غازی آهنگ خراسان دارد زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاهبهرامی گاه بی زخمه به خرگاه تو بربط زنمی تا کسی نشنودی بانگ برون از خرگاه فرخی (دیوان ص 358 ) براه منزل من گر رباط ویران بود کنون ستارهء خورشید باشدم خرگاهفرخی چو بهتر ز خرگاه و طارم کنون بخرگاه و طارم درون آذرانمنوچهری و دستش بشکست پوشیده او را در سرای پرده بردند بخرگاه بر تخت بخوابانیدند و هوش از وی بشد (تاریخ بیهقی) یافتم [ ابوالفضل بیهقی ] سلطان را همه روز شراب خورده و پس بخرگاه رفته (تاریخ بیهقی) چون او بخرگاه امیر رسید حدیثی آغاز کرد (تاریخ بیهقی) چون نزدیک وی رفتم در خرگاه تنها بود مرا بنشاند و هرکه بود همه را دور کرد (تاریخ بیهقی) چه گویی چیست این پرده بدینسان بر هوا برده چو در صحرای آذرگون یکی خرگاهی از مینا ناصرخسرو ناگاه ز گه چو ترک خرگاهیناصرخسرو پس از چوب و گیاه خانه ها فرمود کردن و پس از آن خرگاه ساختند (مجمل التواریخ و القصص) از جانب چین لشکری با صدهزار خرگاه بمخاصمت او و قصد بلاد اسلام بیرون آمدند (ترجمهء تاریخ یمینی) گر حسن تو بر فلک زند خرگاهی از هر برجی همی بتابد ماهی (از کلیله و دمنه) روز طوفان باد حزم نکوست خاصه آنرا که خانه خرگاهستانوری همیشه تا بلشکرگاه خسرو جنیبت راند تا خرگاه خسرونظامی خانهء دولتست خرگاهت تاج و تخت آستان درگاهتنظامی فریدون گفت نقاشان چین را که پیرامون خرگاهش بدوزند سعدی (گلستان) چو رایت جناب وی اعلی المواقف چو خرگاه ذات وی اقصی المطالب نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 29 ) قمّهء خرگاه دولت شقّهء رایات جا زینت تمکین و دین آرایش فرض سنن نظام قاری جان هوادار وصل خرگاهست دل سراپردهء مودت اوستنظام قاری خِباء؛ خرگاه (منتهی الارب) خسیج؛ خرگاه و گلیم بافته از صوف خسی؛ گلیم مانندی یا خرگاه مانندی که از ابریشم بافند روق؛ خرگاه فسطاط؛ خرگاه ارواق؛ خرگاه (منتهی الارب ||) آلاچیق بزرگ (ناظم الاطباء ||) خیمهء بزرگ مدور( 1) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) قُبّه (السامی فی الاسامی) جنسی از خیام مراتب پادشاهی و ملوک (شرفنامهء منیری) : امیر بر تخت روان بود در خرگاه (تاریخ بیهقی ||) در شاهنامه بمعنی سرزمین آمده ولی به موجب تحقیق پاول هرن آلمانی معنی سرزمین تحریف از خرغان یا خرگان است و به این اسم ده ها و شهرها بوده است (یادداشت بخط مؤلف ||) جایگاهی است اطاق گونه که از چوب سازند و بر آن پرده افکنند و در سفر بکار برند خاصه در زمستان و هی بیت من خشب مصنوع علی هیئه مخصوصه و یغشی بالجوح و نحوه تحمل فی السفر لتکون فی الخیمه للمبیت فی الشتاء لوقایه البرد (صبح الاعشی ج 2 ص 131 ) بعث الی بیت یسمی عندهم الخرقه [ خرگاه ] و هو عصی من الخشب تجمع شبه القبه و تجعل علیها اللبود و یفتح اعلاه لدخول الضوء و الریح مثل البادهنج و یسد متی احتلج الی سده و اتوا بالفروش و فرشوه (ابن بطوطه ||) طارم (محمودبن عمر) طارِمه (مهذب الاسماء ||) خرمن ماه هاله (یادداشت بخط مؤلف) : بدور خط تو دایم ز دیده ریزم اشک که هست موجب باران چو مه زند خرگاه امیرخسرو (از مطلع السعدین) ( 1) - معرب آن محاسن اصفهان مافروخی چ سیدجلال ) « لایباین استداره هیآتها خرکاهات و خربشتات » : خرکاه (با کاف عربی) و ج، خرکاهات طهرانی ص 55 ) و نیز در تعریب خرقاهه آمده (دزی ج 1 ص 336 ) رجوع به حاشیهء معین بر برهان ذیل خرگاه شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.