خرق
[خُ] (ع مص) نرمی نکردن شخص در کار خود خَرَق رجوع به خَرَق شود || نیکو نکردن مرد کار خود را خَرَق، منه: خرق الرجل؛ ای نیکو نکرد این مرد کار را رجوع به خَرَق شود || گول و احمق بودن (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).