خرزهره
[خَ زَ رَ / رِ] (اِ مرکب) زهرهء خر زهرهء بزرگ باشد (از برهان قاطع) به این معنی از خر (بزرگ) + زهره تشکیل شده است (حاشیهء برهان قاطع چ معین ||) درختی است که برگ آن ببرگ بید شبیه است لیکن از برگ بید سطبرتر و گنده تر بود و گل سرخ و سفید کند و بت پرستان برگ آنرا بکار برند و حیوانات اگر برگ آنرا بخورند هلاک شوند و آنرا بعربی سَمّالحمار خوانند و معرب آن خرزهرج باشد (از برهان قاطع) گیاهی سمی و بتازی سم الحمار گویند (از ناظم الاطباء) خواص گیاه شناسی خرزهره: خرزهره( 1) از تیرهء زیتونیان( 2) است دارای ساقهء بسیار و برگهای سه تائی و گلهای رنگین که در نقاط گرم و خشک سمی است وحشی این درختچه در جنوب ایران ازجمله در حوالی جهرم و جزائر « سیانوژن » میروید و همهء آن بواسطهء ترکیبات « واو » خلیج فارس و میان عباسی و سیرجان دیده شده است (از گیاه شناسی گل گلاب ص 251 ) ابن البیطار آنرا خورزهره با آورده است سم الحمار وَردالحمار آغو جَبَن جبین پهی پی خوره شبرنگ گیش (در بندرعباس) جار (در بلوچستان) کیش (در جزیرهء کیش) (یادداشت بخط مؤلف) : خر بنگ خورد گویی و دیوانه شد به شعر خرزهره خورده بودی باری بجای بنگ سوزنی (دیوان، هزلیات ص 60 ) بگفتم ای خر شاعر چو هجو تو خوهم گفتن( 3) زمین خرزهره رویاند چو ازبهر تو جو کارم سوزنی که پیرامون آن وادی بخروار همه خرزهره بد چون زهرهء مارنظامی رطب ناورد چوب خرزهره بار چو تخم افکنی بر Nerium oleander - ( همان چشم دارسعدی منه دل در این باغ مردم فریب که خرزهره برداشته نام سیبامیرخسرو ( 1 در دیوان چ شاه حسینی ص 68 هزلیات مصرع اول چنین آمده است : بگفتم کای خر شاعر - (Oleacees (3 - ( (فرانسوی) ( 2 چو من هجوت خوهم کردن.