خرافه
[خُ فَ] (اِخ) نام مردی پری زده از قبیلهء عذره بوده است و او آنچه از پریان می دید، نقل می کرد و مردم او را بدورغ می پنداشتند و باور نداشتندی و گفتندی: هذا حدیث خرافه و هی حدیث مستملح کذب (منتهی الارب) در اصابه راجع به او آمده است: او نام او در بین صحابیان « حدیث خرافه » : مردیست که در بی پایگی احادیث به او مثل زده میشود و احادیث بی پایه را می گویند نیامده است و فقط نقل کرده اند که عایشه شرح حال او را بنقل از پیغمبر چنین آورده است که پیغمبر روزی گفت: او مردی صالح بود و شبی از نزد من خارج شد و سه جن بر او حمله بردند و او را به اسارت گرفتند؛ یکی قصد قتل او کرد و دیگری می خواست او را دربند کند و سومی گفت: صحیح آن است که او را آزاد کنیم تا آنکه مردی از جنیان بر آنها گذشت و قصه بطولها بعضی دیگر داستان خرافه بصورت دیگری آورده اند مبنی بر آنکه روزی پیغمبر نزد اهل بیت و زنان خود حدیثی گفت یکی از آنها را نمی شناسید، خرافه مردی از عذره بود و مدتها در اسارت جنیان بسر « خرافه » است، پیغمبر فرمود: شما « خرافه » گفت: این حدیث ( برد و از آنها داستانها نقل کرده است (از اصابه ج 1 قسم 1 ص 107.