خذول
[خَ] (ع ص) شرمنده (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء ||) بی بهره (غیاث اللغات ||) کثیرالخذلان (یادداشت مؤلف) : عاد را باد است حمال خذول همچو بره در کف مرد اکولمثنوی || ماده آهویی که از آهوان دیگر بازمانده باشد (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) ماده اسبی که از درد زه لازم گیرد جای خود را و نگذارد آنرا (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قاموس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).