خداوندگار
[خُ وَ] (اِ مرکب)( 1) خالق صانع عالم (ناظم الاطباء) خدا الله : رضا ده بفرمان حق بنده وار که چون او نبینی خداوندگار سعدی (بوستان) ز محرمان سراپردهء وصال شوم ز بندگان خداوندگار خود باشمحافظ || والی (زمخشری) هر شخص بزرگوار بیگ رئیس سرور || مولا (ناظم الاطباء) خواجه آقا : کار خداوندگار خود نکند بلکه همی کار پیشکار کندناصرخسرو امیر اسماعیل گفت: این نکنم چکنم و بنده را با خداوندگار خویش جز این معامله نشاید کردن (تاریخ بخارای نرشخی) کاری کنم که باز خداوند دل شوم دارم بنظم مدح خداوندگار دلسوزنی بزرگترین حسرتی روز قیامت آن بود که یکی بندهء صالح را به بهشت برند و خداوندگار فاسقش را به دوزخ (گلستان سعدی) سعدی اگر داغ عشق در تو مؤثر شود فخر بود بنده را داغ خداوندگار سعدی (طیبات) سعدی رضای دوست طلب کن نه حظ خویش عبد آن کند که رای خداوندگار اوست سعدی (بدایع) خداوندگاری که عبدی خرید بدارد فکیف آنکه عبد آفرید سعدی (بوستان) ترا نیست آن تکیه بر کردگار که مملوک را بر خداوندگار سعدی (بوستان) شکرانه را که چشم تو روی بتان ندید ما را بعفو و لطف خداوندگار بخشحافظ || صاحب (حبیش تفلیسی) (ناظم الاطباء) مالک : زیانی که آمد بر آن کشتمند شمارش بیاید گرفتن که چند ز خسرو زیان باز باید ستد اگرچه زیانست صد بار صد درمهای گنجی بر آن کشت زار بریزند پیش خداوندگارفردوسی || موجد مخترع درست کنندهء هر چیزی || پادشاه (ناظم الاطباء) سلطان : اسحاق بن احمد برسید و از اسب فرونیامد امیر اسماعیل گفت: یا فلان! خداوندگار خداوندگار بکاف فارسی لفظی » : خویش را فرونایی و دشنامش داد (تاریخ بخارای نرشخی) ( 1) - در غیاث اللغات آمده است در اینجا کلمهء نسبت است که افادهء معنی تشبیهی کند مثل خداوند از سراج و نیز « گار » پس « گار » و « خداوند » است مرکب از در کلمهء خداوندگار زائد است، چنانکه در فیروزمند و شادمند « گار » سراج الدین علی خان آرزو در سراج اللغات نوشته که لفظ کلمهء نسبت است، یعنی « گار » بود « خداوندی گار » زائد است و بعضی از محققین نوشته اند که خداوندگار در اصل « مند » لفظ در آنندراج دربارهء لفظ خداوندگار بدین شرح آمده است (آنندراج « را بجهت تخفیف حذف کرده اند « یاء » ، منسوب بخداوندی مزید علیه خدا و معنی ترکیبی مانند خدا، زیرا که ما بعد لفظ خدا، کلمهء » :( ذیل این کلمه و کلمهُ خداوندگار و کلمهء خدایگان نسبت است که معنی تشبیه و زیادت نیز ازآن مستفاد می شود و بعضی از فضلا در شرح این بیت بوستان: اگر بنده چابک نیاید بکار عزیزش ندارد خداوندگار آورده اند که این لفظ بیشتر در جایی که لفظ بنده یا آن چه در معنی اوست، استعمال کنند فقیر مؤلف گوید که از این قبیل است در این بیت سعدی: کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده ست او شرمسار لیکن بدون قید مذکور نیز آمده خواجه نظامی: خواجه مع القصد که در بند ماست گرچه خدایست خداوند ماست بجز بندگی ناید از هیچ کس خداوندی مطلق او راست بس خواجهء شیراز: شکر خدا که چشم تو روی بتان ندید ما را بعفو لطف خداوند گار بخش اسیر لاهیجی: جز شوق و ذوق باطن و اسرار معرفت جز دید یار و وصل خداوندگار هیچ ملاعبدالله هاتفی: نه ما چاکرانیم و تو شهریار که ما بندگان تو خداوندگار محسن تأثیر: بجمله کارکنان مطیع ارض و سما ببین برای حکایت خدایگان کردند و مخفی نماند که خداوندی دو قسم است: خداوندی به اضافت، یعنی آن که نسبت بعضی پرورش دهنده و محتاج الیه باشد، اما نسبت فائق از خود محتاج و مربوب بود یا در یک امری کمال و بزرگی داشته باشد و در دیگری نه و خداوندی مطلق آن است که بنسبت جمیع اعدادی خویش محتاج الیه و مربی بود و در کل امور او را کمال و کبریا باشد.
درگاه پرداخت سداد برای ووکامرس
درگاه بانکی سداد برای ووکامرس، انتخابی مطمئن برای پرداخت آنلاین با امنیت بالا و سرعت عالی در خرید اینترنتی.
مشاهده جزئیات محصول
