خد
[خَ دد] (ع مص) زمین کندن (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) شکافتن زمین (منتهی الارب ||) گود کردن زمین حفر کردن زمین یقال: خد السیل الارض و فی الارض( 1 ||) با دندان جسم چیزی را دریدن (از معجم الوسیط)( 2 ||) داغ بر صورت شتر زدن (از معجم الوسیط)( 3 ||) اثر در شبی گذاشتن (از معجم البلدان) یقال: خد الفرس الارض بحوافره || لاغر شدن و کم - ( گوشت گشتن (از ناظم الاطباء) یقال: خد لحمه ( 1) - این مصدر هم بی واسطه و هم باواسطهء (فی) مفعول می پذیرد ( 2 عبارت معجم الوسیط در اینجا چنین است: خد جسمه بنا به؛ ای شقه ( 3) - در معجم الوسیط چنین آمده: خد البعیر؛ ای وسمه فی خده.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
