خانه گیر
[نَ / نِ] (اِ مرکب) بازی چهارم از هفت بازی نرد( 1) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (شرفنامهء منیری) (غیاث اللغات) : گفتی که ز خانه ناگزیر است این نرد نه نرد خانه گیر استنظامی مهرهء خواجه خانه گیر شده همبساطش گرو پذیر شده نظامی || جانوری است شبیه به عنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند (برهان قاطع (||) نف مرکب) گیرندهء خانه (شرفنامهء منیری) : عشقت چو در سراچهء دل خانه گیر شد زین پس برون رود خرد از روی اضطرار ابن یمین ( 1) - هفت بازی نرد ناظم الاطباء) درین سه بیت هر هفت بازی آمده است: فارد ) « منصوبه » « هزاران » « طویل » « خانه گیر » « ستار » « زیاد » « فارد » : بدینقرارند ز عقل ماند و عدویت که کم زیاد در معرضت ستاده مقید ز ششدر است گو راه خانه گیر و حکایت بکن طویل با آنکه صد هزار کسش چون تو چاکر است منصوبهء حیل نتوان باخت با کسی کز جاه کعبتین سپهرش مسخر است سلمان (از شرفنامهء منیری).