خانم
[نُ] (ترکی، اِ)( 1) بانو خاتون بی بی (ناظم الاطباء)، جُرَّه ستی خدیش کدبانو بیگم : جان به لب عاشق بیدل رسد با غمزاتی که تو خانم کنیایرج میرزا || لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان درآید چون مهرانگیزخانم || فاحشه جنده زانیه - خانم بزرگ؛ برترین زن خانه گاهی نوادگان، مادر بزرگ را بدین لقب خطاب کنند - خانم کوچک؛ بانوچه دوشیزه - خانم کوچولو؛ لقب گونه ای است که به دختران دهند - خانم و خاتون؛ با کمال حرمت با وقار تمام چون: مثل خانم و خاتون ها برو اینکار را کن -امثال: خانم پاشنه ترکیده آقا طلبیده؛ چون زنی را شوهر او بخواند زنان دیگر این را بمزاح به او گویند (امثال و حکم دهخدا) ( 1) - اصل آن خانِم بمعنی خان من.