آزرد
[زَ] (اِ) رنگ. لون. گونه. آرنگ :
ابر فروردین بباران در چمن پرورد ورد
گشت خیری با فراق نرگسش آزرد زرد.
قطران.
بوستان از بانگ مرغان پرخروش زیر گشت
گلستان آزرد گوهر چون سریر میر گشت(1).
قطران.
(1) - این بیت را بعضی برای آزرد به معنی رنگ شاهد آورده اند و بعضی دیگر حقاً حدس زده اند که ممکن است عبارت بیت، «گلستان از زرّ و گوهر...» باشد.
ابر فروردین بباران در چمن پرورد ورد
گشت خیری با فراق نرگسش آزرد زرد.
قطران.
بوستان از بانگ مرغان پرخروش زیر گشت
گلستان آزرد گوهر چون سریر میر گشت(1).
قطران.
(1) - این بیت را بعضی برای آزرد به معنی رنگ شاهد آورده اند و بعضی دیگر حقاً حدس زده اند که ممکن است عبارت بیت، «گلستان از زرّ و گوهر...» باشد.