خامیاز
(اِ) خمیازه و دهان دره را گویند (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) دهان از هم باز شود از کاهلی یا از غلبهء خواب آسا باسک پاسک فاژ فاژه شوباء (شرفنامهء منیری) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس) افزاء فنجا (ناظم الاطباء) تَثاؤُب (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ثَأَب (منتهی الارب) خامیازه : این نمیدانم ولی هستیّ من می گشاید بی مراد شود « خمیازه » و « خامیازه » من دهن آن چنان کز عطسه و از خامیاز این دهن گردد بناگاه تو باز مولوی (از جهانگیری) رجوع به.