خامل
[مِ] (ع ص) گمنام (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 372 ) بی نام (مهذب الاسماء) : در مجلس عام از هرگونه مردم کافی و خامل حاضر بودند (تاریخ بیهقی ||) بی قدر (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (منتهی الارب) پست : هر که رای ضعیف دارد از درجتی عالی به رتبتی خامل میگراید (کلیله و دمنه) مرد هنرمند و بامروت اگر چه خامل منزلت باشد بعقل و مروت خویش پیدا آید (کلیله و دمنه) بانگ و صیتی جو که آن خامل نشد تاب خورشیدی که آن آفل نشد مولوی (مثنوی) - خامد و خامل؛ گمنام بی نام.