خالد
[لِ] (اِخ) ابن عبدالله قسری، مکنی به ابویزید وی بنابر قول ابن الندیم از خطبای معروف زبان عرب است مادر او نصرانیه و خود او متهم به زندقه بود؛ یعنی او را به مانویه نسبت می کرده اند هشام بن عبدالملک خراسان و عراق را به خالد داد و خالد برادرش اسد را به خراسان فرستاد (مجمل التواریخ و القصص ص 309 ) و سپس هشام بن عبدالملک خالد را عزل و عراق و خراسان را بیوسف بن عمر بن هبیره داد (مجمل التواریخ والقصص ص 309 ) (حاشیهء تاریخ سیستان ص 123 ) تاریخ عزل خالد بنقل تاریخ سیستان سال 116 ه ق است (تاریخ سیستان ص 127 ) و تاریخ قتل او بنابر قول ابن اثیر در کامل سال 126 ه ق است خالد بنابر امر هشام بن عبدالملک جعدبن درهم مانوی را بگرفت و بکشت (خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال آشتیانی ص 33 ) بنابر نقل حبیب السیر خالد ولایت بصره را از قبل عبدالملک و حکومت حجاز را از قبل ولید و عراقین را از قبل هشام داشت (از حبیب السیر چ 1 70 ) ابن قتیبه گوید: وی از ندیمان هشام بن عبدالملک بوده است خالدبن صفوان ،69 ،68 ،66 ،61 ، تهران جزو 2 ج 2 ص 54 میگوید: من بر هشام بن عبدالملک وارد شدم و از ندما و نزدیکان مجلس او گشتم وی به من گفت: ای خالد هیچ میدانی چقدر خالدها پیش از تو بر جایگاه تو نشسته اند و حدیثشان نزد من از حدیث تو دلاویزتر بود؟ خالدبن صفوان گفت: دانستم مقصود ( هشام خالدبن عبدلله است القصه بطولها (از عیون الاخبار ج 1 ص 42.