خاره سنگ
[رَ / رِ سَ] (اِ مرکب) سنگ خاره سنگی که از جنس خاره باشد صخره صخرهء صّماء : تهمتن یکی خانه از خاره سنگ برآورده دید اندر آن جای تنگفردوسی بکشتند چندان در آن خاره سنگ که از خون زمین گشت پشت پلنگ فردوسی بسوزد بر ایشان دل خاره سنگ که نام بزرگی درآمد به ننگفردوسی ز بیم عقابان پولادچنگ نگردد کسی گرد آن خاره سنگنظامی کمر در کمر کوهی از خاره سنگ که آورده چون سبزمینا برنگنظامی دو کبک دری دید بر خاره سنگ به آئین کبکان جنگی بجنگنظامی رهی پیچ بر پیچ تاریک و تنگ همه راه پر خار و پرخاره سنگنظامی چو بر پشتهء خاره سنگ آمدم ز بس تنگی ره بتنگ آمدمنظامی بچندین سر تیغ الماس رنگ نسفتند چون سنگی از خاره سنگنظامی.