خارا

معنی خارا
(اِ) سنگ سخت و صلب (آنندراج) (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس) (فرهنگ رشیدی) (برهان قاطع) (بهار عجم) (مصطلحات) (غیاث اللغه) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 357 ) : پس آنگه که خواهی تواش بشکنی چنان کن که بر سنگ خارا زنیابوشکور آن کو زسنگ خارا آهن برون کشد نسکی ز کف تو نتواند برون کشیدمنجیک چو در هنگ رفتم بجست او زجای همان سنگ خارا گرفتش دو پایفردوسی فرامرز نشگفت اگر سرکش است که پولاد را دل پر از آتش است چو آورد با سنگ خارا کند ز دل راز خویش آشکارا کندفردوسی ز جوش سواران و بانگ تبر همی سنگ خارا برآورد پرفردوسی ز آواز اسبان و زخم تبر همه کوه خارا فرو برد سرفردوسی بیاراست آخر بسنگ اندرون زپولاد و میخ و ز خارا ستونفردوسی هر آنگه که خشم آورد بخت شوم شود سنگ خارا بکردار مومفردوسی یکی رزم سازم در این برز کوه که گردد همه کوه خارا ستوهفردوسی گذشتند بر کوه خارا برنج وزوخیره شد مرد باریک سنجفردوسی بکوشش نروید ز خارا گیافردوسی نگردد چو یاقوت خارای احمر نه سنگ سیه چون عقیق یمانیفرخی بر امید آنکه صاحب بر نهد روزی بسر زر سرخ اندر دل خارا همی گوهر شود فرخی ای خداوندی که بوی کیمیای خلق تو کوه خارا را همی چون عنبر سارا کند منوچهری ز دندان همیریخت آتش بجنگ ز خارا همی کرد سوهان بچنگاسدی باران بصبر پست کند گر چه نرم است روی آن که خارا راناصرخسرو و صفهء این سرای آن است که در پایان کوه دکه ای ساخته است از سنگ خارا سیاه رنگ (فارسنامهء ابن بلخی ص 126 ) که ز تأثیر چشمهء خورشید سنگ خارا بکوه زر گرددعبدالواسع جبلی شبیخون قهر تو کُه برندارد که از سهم و بیم تو خارا شود خونسوزنی باده خور چون لالهء گل زانکه اندر کوه و دشت لاله می روید ز خارا گل همی زاید ز خار انوری چندان گریسته دل خارا بسوگ تو تا آبگینه بر دل خارا گریستهخاقانی گریه آن گریه که از دیدهء آتش بینند ناله آن ناله که از سینهء خارا شنوند خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 102 ) وز بن نیزه ش سر گاو زمین لرزد از انک ذره بار کوه خارا برنتابد بیش از اینخاقانی چو گشاد تیر غمزه ز خم کمان ابرو گذرد ز سنگ خارا سر ناوک خدنگش خاقانی شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم که در میانهء خارا کنی ز دست رهاخاقانی به تیشه روی خارا می خراشید چو بید از سنگ مجرا می تراشیدنظامی به پیشه دست بوسندش همه روم به تیشه سنگ خارا را کند مومنظامی رخ خارا بخون لعل می شست مگر در سنگ خارا لعل می جست چو از لعل لب شیرین خبر یافت بسنگ خاره در گفتن گهر یافتنظامی چو برق نیزه را بر سنگ راندی سنان در سینهء خارا نشاندینظامی چندین مخور غم خود و انگار شیشه ای ناگه ز دست بر سر خارا دراوفتادعطار اگر نفع کس در نهاد تو نیست چنین جوهر و سنگ خارا یکیست(بوستان) دفع یأجوج ستم را در بسیط مملکت عدل تو حصن حصین چون کوه خارا ساخته مبارکشاه غزنوی اگر خواهی برون آری زسنگ خاره حیوانی بسان ناقهء صالح که بیرون آمد از خارا هندوشاه نخجوانی داد میخواهم ز بیدادی که گوئی بر دلش نقش بیدادی همه بر سنگ خارا کرده اند هندو شاه نخجوانی نه هر کو نعمتی دارد شریف است و عزیز آنکس که گل در دامن خاراست و زر در کیسهء خارا سلمان ساوجی سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا حافظ یکزمان بحر پر زموج چو حبر گاه کوه ثبات چون خارانظام قاری مدار پند خود از هیچکس دریغ و بگو اگر چه از طرف مستمع بود تقصیر که فیض باز نگیرد سحاب از کهسار چو قطره در دل خارا نمی کند تأثیر ؟ (از تاریخ گیلان سید ظهیرالدین مرعشی ||) خارا (اِ) نوعی از قماش ابریشمی (آنندراج) جنسی از قماش ابریشمین که موجها دارد مثل صوف (از فرهنگی خطی متعلق به کتابخانهء مؤلف) پارچه ای ابریشمین (فرهنگ شعوری ج 1 ص 357 ) جامه ای است قیمتی و مخطط منسوب بعتاب که نام مردی است واضع آن و آن را خاره و صاحبی نیز گویند (شرفنامهء منیری) نوعی بافتهء ابریشمی هست که مانند صوف موج دارد و آن ساده و مخطط می باشد و مخطط آن را عتابی خوانند و عتاب نام شخصی بوده که این خارا منسوب است به او (برهان قاطع) جامهء حریر (صحاح الفرس) نوعی از بافتهء ابریشمین و حریر ساده و مخطط را خارای عتابی گویند، زیرا عتاب نام آغاز بافنده آن بود (انجمن آرای ناصری) قسمی قماش (لغت فرس اسدی) در زمان ما خارا پارچه ای بود ابریشمین و سطبر و نیکو بافته رنگین یا سپید و رنگ آمیزی بدان گونه که موج دریا بچشم مصور می شد و این جامه در کارخانه های قدیم ایران کردندی (یادداشت بخط مؤلف) : جیب من بر صدرهء خارا عتابی شد ز اشک کوه خارا زیر عطف دامن خارای من خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 327 ) چو کف و خلقت بتازی هست خارا و نسیج خانهء من حله و بغداد و ششتر ساختند خاقانی بجای صدرهء خارا چو بطریق پلاسی پوشم اندر سنگ خاراخاقانی چون باد زندپیچی کهسار برکشد بر خاک و خاره سندس و خارا برافکند خاقانی دستار خز و جبّه خارا نکوست لیک تشریف وعده دادن استر نکوتر است خاقانی دلق هزار میخ شب آن من است و من چون روز سر ز صدرهء خارا برآورم خاقانی هم چو خارا بسوز دل بدرم گر ز خارا کنند پیرهنمکمال اسماعیل بگوش صخرهء صمّا اگر فروخوانم ز ذوق چاک زند کوه صدرهء خارا کمال اسماعیل آسمان خرگه و زیلوست زمین خارا کوه اطلس و تافته دان مهر و مه پر انوار نظام قاری نرمدست و قطنی و خارا و حبر برد و ابیاری و مخفی و آشکارنظام قاری کسی دیده ست گردون در حریر و سندس و اکسون کسی دیده ست جیحون در پرند و اطلس و خارا؟ (صاحب انجمن آرای ناصری (||) اِ) نام نوائی از موسیقی (آنندراج) (مجلهء موسیقی دورهء سوم شمارهء 26 مهر 1337 ص 21 ) نام شعبه ای است از مقام نوا که آن نام نغمه ای است از موسیقی و بصورت نوروز خارا می آید (برهان قاطع : در نوروز خارا) رجوع به نوروز نوا شود : زمزمه جو گر شود کوهکن بینوا بیشتر او را فلک نغمهء خارا دهد طغرا (از آنندراج).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.