خادمه
[دِ مَ] (ع ص، اِ) مؤنث خادم خدمت کننده || پرستار خدمتکار زن کلفت کنیزک کنیز : خادمهء( 1) سرای را گو در حجره بند کن تا بسر حضور ما ره نبرد موسوسیسعدی - اعضاء خادمه؛ آن اندامها که خدمت اندامهای دیگر کنند - خادمهء کلیسا؛ در ایام سابق زنان صالحه و مقدس در کلیساها بوده، همواره زنان را خدمت مینموده اند، چنانکه شماسان مردان را خدمت میکنند (قاموس کتاب مقدس) - قوای خادمه طبیعیه؛ عبارت است از ماسکه و هاضمه و جاذبه و دافعه (از تذکرهء داود ضریر انطاکی ج 1 ص 13 ) و رجوع به خدمتکار شود ( 1) - در فارسی به کسر میم (خادِمِه) تلفظ می شود.