حین
[حَ] (ع اِ) مرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). هلاکی. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). هلاک. (اقرب الموارد). || بلا و آزمایش. (منتهی الارب). محنت. (اقرب الموارد). || (مص) نزدیک گشتن وقت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || رسیدن وقت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). هنگام بودن. (المصادر زوزنی). || خشک گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || هلاک شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) (المصادر زوزنی): اذا جائت الحین حارت العین. || موفق به رشاد نگردیدن. (منتهی الارب). موفق نشدن بر رشد و در محنت افتادن. (ناظم الاطباء).