حی

معنی حی
[حَی ی] (ع اِ) زنده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مقابلِ میت. ج، احیا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) :
«مکن بدی تو و نیکی بکن» چرا فرمود
خدای، ما را گر ما نه حیّ و مختاریم؟
ناصرخسرو.
فروماندم از کشف این ماجرا
که حیی جمادی پرستد چرا.سعدی.
|| زنده و همیشه. (مهذب الاسماء).
- زیبق الحی؛ سیماب زنده.
|| فرج زن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اندام زن. || بطن که کم از قبیله است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) :
به مجنون یکی گفت کای نیک پی
چه بودت که دیگر نیایی بحی.(بوستان).
ج، احیاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و برای همهء معانی مذکور در فارسی بتخفیف یا نیز می آید. (غیاث). || منع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد): لاحی عن الامر؛ اَی لامنع. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). || (ص) طریق حی؛ راه هویدا. (منتهی الارب). || لایعرف الحی من اللی؛ نشناسد حق را از باطل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || (اِ فعل) بیائید و متوجه شوید: حی علی الصلوه؛ اعجل. بشتاب. (منتهی الارب). || (مص) گرد کردن چیزی. (منتهی الارب) (غیاث). فراگرفتن از هر سوی. (غیاث) (منتهی الارب). گویند حیه به معنی مار از همین ماده و بمناسبت همین معنی است. (منتهی الارب). || مالک شدن و احراز کردن. (اقرب الموارد).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.