حول
(ع اِ) جِ حَول. به معنی سالها. || جِ حایل. (منتهی الارب). رجوع به حایل شود. || (ص) جِ احول. (اقرب الموارد). رجوع به احول و حَوَل شود. || (مص) آبستن نشدن ناقه بعد از گشن دادن. || بارور نشدن خرمابن پس از تأثیر. (منتهی الارب).